خلاصه ماشینی:
"اشاراتی چند به ارتباطی عمیقتر [ بین سرکوب امیال جنسی و تمدن ] ، مؤید این نظریه خواهد بود: نخستین دوره کودکی ــ که طی آن، «خود» شروع به تمایز یافتن از «نهاد» میکند ــ همچنین دوره شکوفایی اولیه جنسی نیز هست که در دوره نهفتگی به پایان میرسد؛ این دوره سرنوشتساز اولیه متعاقبا به فراموشی کودکی سپرده میشود و بعید است که این فراموشی، امری اتفاقی باشد؛ و سرانجام اینکه، تغییرات زیستشناختی در حیات جنسی و بدعتهای جنسیت (از قبیل آغاز دومرحلهای این کارکرد که پیشتر به آن اشاره کردیم، از بین رفتن حالت تناوبی تحریک جنسی و دگرگون شدن رابطه بین حیض زنان و تحریک مردان) در تکامل تدریجی حیوانات به انسان حتما اهمیت بسزایی داشتهاند.
عملکرد توأم این دو عامل (یعنی خطر واقعی در زمان حال و آن خطر دیگری که شالودهاش به تکامل نوع بشر مربوط میگردد و کودک آن را به یاد آورده است)، کودک را به دفاع وامیدارد (سرکوبی)، دفاعی که برای مدتی کوتاه ثمربخش است ولی متعاقبا کارایی روانیاش را از دست میدهد، زیرا احیاء بعدی حیات جنسی باعث تقویت آن خواستههای غریزی میشود که در گذشته اجابت نشده بودند.
توصیف «خود» به منزله کنشگری که بین «نهاد» و دنیای بیرون میانجیگری میکند، «خود»ی که خواستههای غریزی «نهاد» را تحت تسلط میگیرد تا ارضاءشان کند، « خود»ی که از دنیای بیرون ادراکاتی به دست میآورد و به صورت خاطره مورد استفاده قرار میدهد، «خود»ی که با قصد صیانت نفس در برابر دعاوی بسیار قدرتمندانه هر دو طرف ایستادگی میکند و در عین حل تمام تصمیمهایش را بر اساس فرامین اصل تعدیل شده لذت اتخاذ میکند ــ در واقع این توصیف از «خود» فقط تا پایان اولین دوره کودکی صادق است، یعنی تا حدود پنج سالگی."