چکیده:
کند و کاو تاریخی در بارهی سیر نظریهی تجربهی دینی مدّ نظر این پژوهش است. یکی از طرّاحان اصلی این نظریّه، شلایر ماخر است که برای حفظ مسیحیّت در برابر شبهات بنیان کنی که پیشرفت علم تجربی و معرفت شناسی پیش کشیده بود، آن را طرح کرد و پرورش داد؛ از این منظر، دین هویّت مستقلی دارد و گوهر دین، احساس درونی و اتکای بی واسطه به واقعیّت مطلق است. کی یرکگارد بر این باور بود که نباید ایمان را موضوع سنجش عقلانی قرار داد، بلکه باید آن را بدون هیچ گونه اثبات یا قرینهای پذیرفت. از نظر او، پرش ایمان یعنی باور بدون دلیل، تنها راه شناخت مسیحیّت اصیل است. رود لف اتو، نیز به عنصر غیر عقلانی یعنی جنبهی شهودی، قلبی و عرفانی دین توجّه نموده است. ویلیام جیمز نیز معتقد بود که باید از طریق تجربه و ثمرات عملی، از دین دفاع کرد. جیمز ملاک حقیقت و صدق را سودمندی در عمل می داند و چون از نظر او دین و باور به خدا در زندگی انسان مفید می افتد، باید آن را پذیرفت. استیس فیلسوف تحلیلی نیز بر شهود امر مطلق تاکید ورزید و ماکس وبر نظریهی تجربهی دینی را با رویکردی جامعه شناختی به کار برد.
This paper has dealt with the theory of religious experience in an analytico-historical approach. Schleier Macher, the main theorist of this theory, presented and developed it to keep Christianity against fundamental demurs of experimental sciences and epistemology. Upon the theory, religion has an independent identity and its essence consists of an inner sensation toward and a direct dependence upon the Absolute. Soren Kierkegaard, an existentialist philosopher, has denied every intellectual treatment on the problem of faith and we are necessitated to accept it unquestionably. In his view, the only way for supporting Christianity is a leap of faith, that is, believing in it without any reasonable proof. Rudolf Otto has also brought into consideration the intuitional, mental and spiritual aspect of religion. Then William James, a pragmatist philosopher, argued that one should defend religion relying on experience and actual effects. And finally Walter Terence Stace, an analytic philosopher, has emphasized on intuitively perceiving of the Absolute and Max Weber has dealt with the theory in a sociological approach.
خلاصه ماشینی:
یکی از طراحان اصلی این نظریه، شلایر ماخر است که برای حفظ مسیحیت در برابر شبهات بنیان کنی که پیشرفت علم تجربی و معرفت شناسی پیش کشیده بود، آن را طرح کرد و پرورش داد؛ از این منظر، دین هویت مستقلی دارد و گوهر دین، احساس درونی و اتکای بی واسطه به واقعیت مطلق است.
نظریهی معرفت شناختی کانت کانت میگوید: من لازم دیدهام دانش را کنار زنم تا برای ایمان جایی باز کنم، (B,XXX) نظریهی معرفت شناختی کانت نوعی چاره اندیشی برای ابقای تأثیر دین و حفظ آن در برابر امواج سهمگین تجربه گرایی تلقی میشود، او میخواست به قول خودش با تعیین حیطهی کاربرد عقل، از بلند پروازیهای آن جلوگیری کند؛ گرچه از این طریق نیز تا حد زیادی به جنبهی معرفت شناختی دین آسیب رسید؛ او معتقد بود که جهان خارج به همان صورتی که هست (نومن)<FootNote No="39" Text="- Noumnes"/>، نصیب انسان نمیشود و انسان همیشه معرفت هایی را از خارج به دست میآورد که توسط ذهن او دگرگون شده اند.
او گرچه نه از طریق تجربهی دینی و نه از هیچ طریق دیگر، بر اثبات وجود خدا استدلال نکرد، اما بر این باور بود که نباید ایمان را موضوع سنجش عقلانی قرار داد؛ بلکه باید آن را بدون هیچ گونه اثبات یا قرینهای پذیرفت.
امری که پولس به سبب آن طرفدار پر شور مسیحیت گردید (وبر 1963، 130) وبر این گونه دگرگونی درون را، «متانویا<FootNote No="58" Text="1- metanoia"/>» یا دگرگونی اساسی در دریافت و تلقی فرد از ارزش و معنای زندگی و جهان میخواند (وبر، 1968، 1117) از اینجا پی به وجود رابطه بین تجربهی دینی پولس و تغییر رفتار اجتماعی او میبریم و این نقطهای است که پژوهشگران جامعه شناسی دین، کار خود را بر اساس آن شکل داده و پیش میبرند.