چکیده:
یهود چون انبیاء الهی را مانع رسیدن به اهداف خود میدید، با آنها به جنگ برمیخاست و تا کشتن ایشان پیش میرفت تا اینکه زمان تولد موعود دومی که در تورات وعده داده شده بود، فرا رسید. یهود برای مقابله با او در کمین نشسته بود. ابتدا مترصد فرصتی بود تا او را از بین ببرد و وقتی در این زمینه ناکام ماند، برای کند کردن حرکت آن حضرت به سوی قدس، جنگهای صدر اسلام را برانگیخت و در نهایت با ترور پیامبر اکرم(ص) و نفوذ در سازمان حکومتی او، توانست جانشینی حضرت را به دست گرفته و حضرت علی(ع) را کنار بزند و در این کار با سوء استفاده از بیبصیرتی بسیاری از خواص، چنان ماهرانه عمل کرد که صدای معترضین، حتی دختر پیامبر(ص) هم به جایی نرسید.
Having been considered as obstacles for the aims of the Jews, divine prophets had been fought or, at many cases, killed by them. When the second promised prophet, in torah, came, they did endeavor to stand against his mission by killing him. When it was not fulfilled, they, therefore, waged wars and brought the first uprisings against Islam to make him slow going toward Jerusalem. They, finally, by assassinating the prophet Mohammad and penetrating into his government could gain his succession which belonged by right to Imam Ali. This, once some of the connoisseurs having been misled, was so well-performed that it did not do anything through the opposition of some people even the daughter of the Prophet.
خلاصه ماشینی:
سران یهود و به تبع آنها سایر یهودیان بعد از حضرت موسی(ع) از راه حق منحرف شدند و پیامبران الهی را که برای اصلاح ایشان ظهور میکردند، به قتل میرساندند، (بقره91 و آلعمران112) این گروه طبق پیشگوییهای تورات، منتظر ظهور دو موعود بودند که تا صدر اسلام یکی از آنها (حضرت عیسی(ع)) ظهور کرده بود و یهود باعداوت خویش، وی را تحت فشار و تعقیب قرار داده و حضرت را به پیامبر مفقودالاثر تاریخ تبدیل کردند و به این هم اکتفا نکرده و با نفوذ در دین مسیح، چنان انحرافی در آن ایجاد نمودند که اساس فعالیت عیسی(ع) را که فریسیستیزی بود، به دوستی و همراهی با فریسیان تبدیل کردند.
چگونه بپذیریم که اینها اتفاقی و تصادفی در پایتخت حکومتی او مستقر شدهاند!؟ سیزده سال پیامبر در مکه است و یهودیان از بعثت او آگاهند؛ حتی یکی از علمای یهود، در روز میلاد حضرت، او را شناسایی کرده است (الکلینی، ج8، 300)، چطور یهودیان مدینه نمیدانستند که در مکه پیامبر موعود به دنیا آمده است!؟ اگر اینها برای یاری پیامر آخرالزمان به مدینه آمدهاند، چرا در حالی که به دقت او را میشناسند، در مکه به او ایمان نمیآورند!؟ بسیار پیشتر از میلاد پیامبر(ص)، هاشم هنگام عبور از مدینه به همسرش گفت: اگر یهودیان این کودک(عبدالمطلب) را بیابند، میکشند (المجلسی، ج15، 51).
اما چرا عبدالمطلب، محمد(ص) را پس از پنج سال دوباره به مکه بازمیگرداند؟ در تاریخ دلایلی بر علت این کار نقل شده است از جمله در حدیثی که((شق صدر)) نام گرفته است، آمده: هنگامی که پیامبر نزد حلیمه بود، با فرزندان او به چوپانی میرفت.