چکیده:
از گذشته همواره در کنار علم حصولی نوع دیگری از معرفت که از آن به علم حضوری یا شهودی تعبیر میشود مطرح بوده است. در میان فلاسفه گروهی معتقدند که شهود تنها به وسیلة عقل صورت میگیرد و گروهی دیگر بر این باورند که شهود توسط نفس انسانی صورت میگیرد که یقینآور است و غیر از این طریق معرفت، بقیه قابل اعتماد نیستند. افلاطون یکی از فلاسفهای است که طریق معرفت صحیح را شهود میداند ولی همواره در بین فلاسفه بعد از او این سوال مطرح بوده که شهود مورد نظر او عقلی بوده یا عرفانی؟ با رجوع به آثار افلاطون و استخراج ویژگیهای شهود او و مقایسه آن با خصوصیات مکاتب عرفانی و تجربههای دینی این فرضیه که منظور وی از شهود، قسم عرفانی آن بوده قوت میگیرد هر چند که مخالفین این نظر نیز دلایل مستحکمی برای بیان خود دارند.
Alongside with acquired knowledge, in a long run, another type as presence or intuitive knowledge has been introduced. Among the group of philosophers, some believe intuition takes place only by means of intellect, whereas, some hold it as a result of human soul which causes certainty, while the rest are not worthy of trust. Plato is of the philosophers that give accuracy to intuition, but always this question has been raised by the philosophers after him that the intuition, in his opinion, was of rational or mystical kind. With reference to the works of Plato and extracting the characteristics of his intuition and comparing it with those of mystical schools and religious experiences, this assumption is verified that it would be of the mystical. However, the opponents of this opinion express their own strong reasons.
خلاصه ماشینی:
افلاطون یکی از فلاسفهای است که طریق معرفت صحیح را شهود میداند ولی همواره در بین فلاسفه بعد از او این سؤال مطرح بوده که شهود مورد نظر او عقلی بوده یا عرفانی؟ با رجوع به آثار افلاطون و استخراج ویژگیهای شهود او و مقایسه آن با خصوصیات مکاتب عرفانی و تجربههای دینی این فرضیه که منظور وی از شهود، قسم عرفانی آن بوده قوت میگیرد هر چند که مخالفین این نظر نیز دلایل مستحکمی برای بیان خود دارند.
گاهی از علم حضوری به علم شهودی تعبیر میشود و میتوان مدعی شد که غالبا هر جا در فلسفه و عرفان از شهود بحث میشود، همان علم حضوری مورد نظر است، گرچه بیواسطه بودن شهود، اعم از واسطه مفهومی و واسطه فکری است که علم حضوری و نیز علم حصولی بدیهی را شامل میگردد.
آنگاه که این تعاریف در کنار هم گذاشته شوند میتوان این نتیجه را گرفت که در هر حال شهود عقلانی نوعی از معرفت است که با استفاده از نیروی عقل و خرد و با یاری جستن از مفهومهای مجرد، میتوان به هستی حقیقی هر چیزی رسید، ولی آنچه از شهود عرفانی مورد نظر است بسیار متفاوت از شهود عقلانی است.
با ذکر این تمثیل و تصویری که افلاطون از انسانها و جهانی که در آن زندگی میکنند ساخته است، به وضوح روشن میگردد که این سیر تدریجی رها شدن از بند و خروج از غار تا نظر افکندن به آسمان و انسان و در نهایت خود خورشید، چیزی غیر از مراتبی که برای شهود میتوان متصور شد نیست.