چکیده:
ادبیات داستانی پایداری با بهرهگیری از قالبهای مختلف و متنوع،در فضایی واقعگرا و به شیوهء"پس رویدادی"به بیان حوادث و وقایع دوران دفاع مقدس پرداخته و جاودانه نمودن دلاوریها و سلحشوریهای از جان گذشتگان و دلاوران سرزمین ایران اسلامی را وجههء همت و هدف والای خود قرار داده است.گره خوردگی کنشهای داستانی با احساس،عاطفه و تجربهء راویان این نوع ادبی،سبب شده که بسیاری از وقایع و حوادث تحت تأثیر اصل تداعی معنانی به ذهن نویسندگان وارد شود و از آنجا در پهنهء بیان و داستان،بروز و ظهور یابد.در رمان"دا"که یکی از رمانهای بسیار تأثیرگذار ادبیات پایداری است، راوی و نویسنده هر یک به نوب خود،تحت تأثیر فضای معنوی اثر قرار گرفتهاند و باه بهرهگیری آگاهانه یا ناخودآگاه از تکنیکهای گوناگون داستانی،به آفرینش این اثر ارزشمند پرداختهاند.در این گفتار،نویسنده با استفاده از روش سندکاوی و به شیوهء تحلیلی-توصیفی،جایگاه و نقش"تداعی معانی"را در فراخوانی حادثهها و شکلدهی به آنها در مرکز توجه خود قرار داده و پس از تبیین اصول و مبانی حاکم بر این اصل،نقشها،زمینهها و کارکردهای آن را در کتاب"دا" نشان داده است.
خلاصه ماشینی:
"این فاصله،بهخودی خود در نظم و توالی بیان ماجراهای داستانی ادبیات دفاع مقدس تأثیر بسزایی گذاشته و سبب شده که بسیاری از حوادث فرعی براساس اصل"تداعی معانی"به ذهن نویسندگان هجوم بیاورند و آنها در ضمن بیان یک حادثه،حادثهای دیگر را به خاطر بیاورند،و یا یک واژه، تعبیر،تصویر و یا اندیشه-خواه مهم یا کم اهمیت-خاطرهای را در ذهن آنها زنده کند و به بیان آن بپردازند.
اما شرایط روحی ویژه و موقعیتهای تأثیرگذاری که حتی پس از سالها،روح و روان خواننده را نیز متحول میسازد و منجر به بروز بحرانهای روحی،در معنای واقعی کلمه،در آنها میشود،بر روح و روان صاحب خاطرات نیز بسیار تأثیر گذاشته و رنگی از"رمانهای روانشناختی" به کتاب زده و از سوی دیگر،باعث شده برخی از صحنهها چنان بیاختیار در ذهن نویسنده شکل بگیرد که منطق زمانی داستان را به شدت تحت تأثیر قرار دهد و جلوههایی از تکنیکهای موجود در رمانهای جریان سیال ذهن در آن نمود یابد.
از میان دو خاطرهء زیر،خاطرهء دوم براساس زمینهء خاطره نخست برای راوی تداعی شده و آن را بازگو کرده است: «ما از این دست زخمیها توی کمپ زیاد داشتیم.
و منظور از شگردها،بهرهگیری از تکنیکهای ساختاری است که قوانین عمومی تداعی معانی را شکل میدهند و سبب میشوند از طریق یک وائه یا تصویر و غالبا براساس اصولی چون مشابهت،مجاورت و یا تضاد ذهن راوی از بیان یک پاره از داستان خویش به بیان پارهای دیگر انتقال یابد و آن را بازگو کند.
بهعنوان مثال،وقتی که ترکشی در کنار نخاع راوی جا گرفته و او را به شدت مجروح نموده بود،و پزشکان منطقه قصد داشتند به ماهشهر اعزامش کنند،فکر رفتن ذهن او را بهسوی مفاهیم ویژهای کشانده و گفتگوی درونی زیر بر مبنای اصل مجاورت ذهنی مایه تداعی مفاهیم متعددی شده است: «صدایی که از درونم میشنیدم،دیوانهام میکرد:دیگر خرمشهر را نمیبینی."