خلاصه ماشینی:
"ازهمینرو،طبع کمال جامی در کمال لطافت بوده،دیوانش اوراق گل را میماند: ختم شد بر«کمال»لطف سخن هرچه بعد از کمال نقصان است کمال حتی در جوانی خود را چون شخص از قیود زندگی آزاد، بیباک،رند،مست و عاشق معرفی کرده با افتخار گفته بود: کمال از دینی دونم چه ترسانی چه میگویی جوانم عاشق مستم غم از دنیای دون دارم در ایام پیری نیز وی بر همان عقیدهء دوران جوانی،استوار ماند و اکثرا عشق پرشور مادی و زمینی و مهر و محبت انسان به انسان را ابراز داشته خطاب به خود میگوید: غم مخور چون زاهدان خشک از پیری کمال تا غزلهای تر چون آب گفتن میتوان بنابر گفتههای کمال او رند و عاشق صوفیوش و به تعبیر خودش رند پارسانما بوده است: گر شیوه کمال بپرسد کسی بگوی کو صوفیست و رند ولی پارسانماست نهتنها کمال خجندی،بلکه بسیاری از شاعران ایرانی و تاجیک از استاد رودکی سرکردهء گفتار آزاداندیشانه و هدونیستی خود را در پرتو عقاید رندی ابراز داشتهاند.
شاعر با تشخیص اشیا در عالم ناپیدا کنار کون و مکان چون عناصر محرک و زنده،به نظم آورده،یک زندگی رنگین و پرشور را جلوهگر میکند: باز گل دامن بدست عاشقان خود نهاد غنچه لب بگشاد و بلبل را به باغ آواز داد ابر درهای عدن پیش گل و سوسن کشید باز درهای چمن بر روی گلگویان نهاد سرو ما بر کرد ناگه سر ز صحن بوستان پیش او هرجا درختی بود برپا ایستاد گل حکایت کرد و سرو از نازکی و لطف یار آب گریان آمد و در پای این و آن فتاد در بهشت و باغ خوش باشد می چون سلسبیل خاصه از دست بتان گلرخ حورینژاد هر بهاری را که هست ای دل خزانی در پی است خوش برا روزی دو چون گل با لب خندان و شاد بر ورق دارد گل رنگین بخوان این خط کمال شاد زی چون عمر باد است ای برادر عمر باد!"
کلید واژه های ماشینی:
کمال
،
غزل
،
کمال خجندی
،
عشق
،
شعر
،
رند
،
عالم سخن کمال
،
شاعر
،
عاشق
،
غزلهای کمال خجندی عاشق