چکیده:
در این مقاله حقوق بشر در پرتو اندیشه های فوکو مورد بازبینی و بازاندیشی قرار میگیرد. نقطه آغازین پژوهش ، بررسی زمینه و چارچوب فکری فوکو خواهد بود تا نحوه خردورزی وی آشکار گردد. در این راستا، چارچوب فکری وی در حوزه حقوق بشر تحت عنوان پوزیتیویسم جدید (انتقادی ) معرفی خواهد شد که به دنبال اعتبار قاعده در درون گفتمانی خاص و شکل وضعی قدرت است ؛ چنین قدرتی دارای منشاء مشخصی نیست که بتوان آن را شناسایی نمود، بل در تارو پود جامعه تنیده شده است .با این قرائت از اندیشه فوکو، تلاش برآن خواهد بود تابه توصیف دوباره (بازبینی ) حقوق بشرو خوش تعریف نمودن سه مفهوم کلیدی ماهیت فرد، آزادی اراده و منزلت انسانی بپردازیم و به اختصار نقطه نظرات فوکو را در مورد هر کدام بیان داریم . درادامه نیز بحث به حیطه باز اندیشی حقوق بشر کشانده میشودودراین خصوص روش ، رویکردو راهکار مبتنی بر پوزیتیویسم جدید مورد اشاره قرار میگیرد. نتیجه آنکه روش مبتنی بر این اندیشه گویای حرکت از واقعیت به سوی اصول می باشد؛ همچنین رویکرد پوزیتیویسم جدید، تکثرگرایانه ارزیابی می گردد که در جهت نفی ارزشی واحدو توجه نمودن به تفاوت ها قدم بر میدارد. به این آیین ، راهکار این اندیشه برای مطالبه حقوق بشرو اثبات عملی بودن آنها،با کشاندن امور به حاشیه رانده شده به بطن جامعه امکان پذیرمی شود که این مهم نیز با ایجاد مقاومت برای نفی سلطه و داشتن سهمی در مناسبات قدرت صورت می پذیرد. پیوند حقوق بشر با چنین مناسباتی و مبارزات اجتماعی بر سر آن ، به معنای پرهیز از هرگونه مفهوم از پیش ساخته شده حقوق بشر میباشد. حقوق بشر در یک فرایند ایجادمی شودو به این طریق به تعّین مفهومی وتعیین حدودو ثغور خود دست می یابد.
خلاصه ماشینی:
"در این راستا، چارچوب فکری وی در حوزه حقوق بشر تحت عنوان پوزیتیویسم جدید (انتقادی ) معرفی خواهد شد که به دنبال اعتبار قاعده در درون گفتمانی خاص و شکل وضعی قدرت است ؛ چنین قدرتی دارای منشاء مشخصی نیست که بتوان آن را شناسایی نمود، بل در تارو پود جامعه تنیده شده است .
M (2008) The Political Philosophy of Michel Foucault, London & New York: Rutledge, P.
برای آگاهی بیشتر نگاه کنیدبه : تبارشناسی چون فوکو نیز دغدغه کثرت گرایی و انگاره های بر خاسته از آن مطرح میباشد؛ به این معنی که می توان اظهار داشت که کثرت گرایی روش شناختی پیش انگارة فوکو است و در معنایی سلبی ،فوکو هیچ گاه روش اتخاذی خود را یگانه روش کسب معرفت و ادراک جهان ندانسته است و مرید کلام نیچه است که بیان داشته است «جهان چیزی نیست جز تفسیرهای ما».
قدرت چهره ای ژانوسی دارد؛ اما در تفکر غرب صرفا چهره منفی آن به کار گرفته شده است غافل از اینکه چهره مثبت آن نیز وجود دارد، با مقاومت درون قدرت بر چهره منفی آن ـ سلطه ـ تفوق مییابیم و این امکان ایجادمی گردد تا از آزادی گزینش و امکان های پیش رویمان سخن برانیم .
رویکرد فوکویی نیز در ساحت اجتماع و فرهنگ ، تکثرگرایانه قلمداد گردید که در جهت نفی وحدت ارزشی حرکت مینمایدو راهکار وی دغدغه ای است عملی در خصوص چگونگی مطالبه حقوق بشر که این امر با فعال ساختن مقاومت ها و به متن کشاندن شان برای مقابله با تک گویی سلطه وارانه محقق میگردد؛ اساسا حقوق بشر در چنین فضای تقابل گرایانه ای موجودیت یافته و به حدودو ثغور مفهومی خود دست مییابد."