چکیده:
موضوع بررسیشده در این مقاله، رضایت زنان شاغل از کار در بخش غیردولتی است. از
آنجا که کار زنان و تقویت اشتغال در بخش غیردولتی از اهداف فوری و توسعهای جامعه
است، ضرورت بررسی و انتخاب این جمعیت آماری آشکار میگردد.
رضایت از کار، مفهوم چندبعدی و پیچیدهای است که با عوامل چندگانه شخصیتی،
روانی، اجتماعی و فرهنگی ارتباط دارد. برداشت و ارزیابی افراد از ارزش و معنای کار و
ذهنیتی که از کار خود دارند، به همراه شرایط و روابط عینی و تصورات ذهنی و شخصیتی، از
مهمترین ابعاد بهوجود آورنده رضایت از کار محسوب میشوند.
براساس چارچوب و مدل تحقیق، فرض شد که ابعاد فرهنگی، اجتماعی، شخصیتی و
محیطی در کنار متغیرهای زمینهای، بر رضایت از کار تأثیر میگذارند.
بررسی تجربی، فرضیات و روابط مطرح شده را تأیید کرد. بدینترتیب که ارزش و معنای
کار، همبستگی، مشارکت، احساس عدالت، بیگانگی از کار، انگیزه درونی، هویت کار، خود
پنداره، شرایط کار و نوع کار، با رضایت از کار دارای رابطه معناداری بودند. از بین متغیرهای
زمینهای، تنها میزان هزینه خانواده، با رضایت رابطه داشت.
با استفاده از مدل رگرسیون چندمتغیره، مشخص شد که مجموعه متغیرها، 57% از
تغییرات رضایت را تبیین میکنند. اما تنها متغیرهای احساس عدالت، تعهد، هویت کار،
بیگانگی از کار، شرایط کار، همبستگی گروهی و خود پنداره مجوز ورود به معادله را دریافت
کردند. با ورود متغیرهای زمینهای، ضریب تعیین به 65 درصد افزایش یافت، اما به جای
متغیرهای قبلی متغیرهای بیگانگی از کار، شرایط کار، هویت کار، انگیزه بیرونی و تعهد وارد
معادله شدند و بقیه متغیرها به اضافه متغیرهای زمینهای، از ورود به معادله رگرسیون بازماندند.
خلاصه ماشینی:
"در انبوه مطالعات انجام شده در اینباره، رابطه رضایت شغل با خصایص ذاتی کار، خودمختاری، مشارکت، تعامل با همکاران، فرصت برای ارتقا، اقتدار، کسب دانش و اطلاعات برای انجام کار، توانایی و مهارت، بازگشت نتایج کوششهای فردی به شخص و بسیاری دیگر از متغیرهای زمینهای، محیطی و غیرکاری به تأیید تجربی رسیده است، اما بیشتر این تحقیقات، تنها به جنبه خاصی از روابط توجه و سایر ابعاد را از نظر دور داشتهاند.
بدینگونه که ارزشهای فرهنگی، روابط گوناگون اجتماعی در درون کار نظیر: مشارکت، همبستگی، امنیت، بیگانگی و عدالت، عوامل شخصیتی مانند انگیزههای برونی و درونی، خودپنداره و هویت کار و عوامل محیطی مانند نوع کار، جایگاه کار در سلسله مراتب شغلی، امکانات و تسهیلات کار، بهطور جداگانه و در کنار یکدیگر، تا چه میزان رضایت از شغل کارکنان زن را تبیین میکنند و در این میان نقش متغیرهای زمینهای و جمعیتشناختی در آن به چه اندازه است.
بدین ترتیب برداشت کارکنان از شرایط، محتوا، روابط و ارزشهای کار در کنار ویژگیهای شخصیتی و انگیزشی و به همراه خصایص عینی و ذاتی کار نظیر نوع کار (فکری ـ یدی) و موقعیت در سلسله مراتب سازمانی، میتواند با پرهیز از نگاه یک بعدی به مسئله رضایت و فراهم آوردن رویکردی چندبعدی به توضیح دقیقتر تغییرات این مفهوم بپردازد، خصوصا اینکه مسئله عمده زنان یعنی تأثیر ارزشهای فرهنگی و تبعیض و عدم عدالت در کار را نیز مطمح نظر قرار میدهد.
همانگونه که مدل پشتیبان تحقیق نشان میدهد، بعد فرهنگی، همبستگی، مشارکت، احساس عدالت، بیگانگی، تعهد، خودپنداره، هویت کاری، انگیزه درونی و بیرونی و شرایط کار توضیحدهنده تغییرات متغیر وابسته است که روابط آنها از طریق ضریب همبستگی پیرسون بررسی میشود."