چکیده:
در میان موضوعات و رشتههای مختلف فلسفه،هستیشناسی وضع خاصی دارد؛ چنان که از یک سو،برخی فیلسوفان وجود چنین موضوعی را انکار میکنند و برخی دیگر آن را اصلیترین و بلکه تنها مسئلهء فلسفه میدانند.
نویسنده در این مقاله پس از اشاره به تاریخچهء بحث از وجود در یونان باستان به نظر ارسطو در باب تقسیمبندی علوم و بیان برخی از اشکالات آن میپردازد،از جمله اینکه طبق آن تقسیم بندی باید دو شاخهء امور عامه و الهیات،به عنوان علم واحدی در نظر گرفته شوند و این علم واحد موضوع واحد میخواهد.یافتن این موضوع واحد به ویژه با توجه به تشتت سخنان خود ارسطو،منشأ اختلاف بسیاری از فیلسوفان شده است که به ویژه باید به پاسخ فلاسفه پیش از ابن سینا و راه حل ابن سینا و فیلسوفان متأثر از او اشاره کرد که معتقد بودند مجموع امور عامه و الهیات به معنای خاص،فلسفهء اولی یا الهیات به معنای عام را تشکیل میدهد و بحث از وجود خداوند از مسائل فلسفه اولی است و نه موضوع آن.
نویسنده پس از بررسی برخی از اشکالات وارد به نظر ابن سینا،به تقریر تفصیلی آرای علامه طباطبایی در باب موضوع فلسفهء اولی و تحلیل ابعاد مختلف آن میپردازد و در پایان و در مقان جمعبندی،به سلسله نکاتی از جمله ضرورت تفکیک اصلی متافیزیک از آثار موجود در بحث متافیزیک،ملاحظات ضروری در تعریف متافیزیکی و بیان موضوع و مسائل آن اشاره میکند.
خلاصه ماشینی:
"اما بیان و توجیه ارسطو هر چه باشد،به نظر میرسد که استدلال شیخ در کتاب«الهیات شفا»که بخشی از آن را نقل کردیم،متقن است و نتیجهء آن این میشود که در بیان اقسام علوم نظری در تقسیمبندی ارسطویی باید آنها را به چهار دسته تقسیم کرد که عبارتاند از طبیعیات(که از جسم از حیث حرکت و سکون بحث میکند)و ریاضیات (که کم متصل و منفصل را بررسی میکند)،الهیات(که متکفل بحث از امور مجرد و مفارق از ماده است)و چهارم امور عامه که ویژگیها و اوصاف مشترک در همهء اقسام موجودات را بحث و بررسی میکند.
برخی از اندیشمندان معاصر پاسخ دیگری به این اشکال دادهاند و آن اینکه اساسا بهتر است این تعریف و این قاعده که«موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه»و نیز این نکته را که عوارض ذاتی،عوارض مساوی با موضوع است و نه عوارض اخص،پس گرفته شود؛زیرا میبینیم که در فلسفه و علوم دیگر بویژه علوم تجربی سعی در شناخت ذات و ذاتیات موضوعات نمیشود تا مجبور شویم و بگوییم محمولات باید مساوی با موضوع باشند بلکه معمولا برای شناخت بهتر موضوع،انواع عوارض ذاتی و غیر ذاتی و مفارق با آن ذات در نظر گرفته میشود و این امر منافاتیی با این مسئله ندارد که آن قضایا از مسائل آن علم به شمار آیند(همان جا).
در مورد استدلال و بیان شیخ نیز به نظر میرسد همین اشکال وارد است؛زیرا گر چه«موجود بما هو موجود»امری مشترک برای همهء مسائل مذکور هست،محمولات آن مسائل هرگز از عوارض ذاتی وجود نمیباشند و همان طور که از کلام شیخ به صراحت فهمیده میشود،او نظر به مباحث و مسائل مطرح شده و موجود در کتابهای فلسفی دارد و سعی میکند با کنار هم نهادن آنها و یافتن امر مشترک به عنوان موضوع علم مورد نظر،رابطهء موضوع و مسائل علم ما بعد الطبیعه یا فلسفهء اولی را توجیه کند."