چکیده:
مقاله حاضر با پذیرش ضرورت پیوند علوم اجتماعی و جامعه ایران،دو روایت ا رویکرد مهندس علوم اجتماعی در ایران را نقد و بررسی میکند.هدف در رویکرد مهندسی علوم اجتماعی، کوشش برای پیوند این دانشها با زمینههای فرهنگی و سیاسی از طریق تغییر تعمدی و برنامهریزی شده در مختصات مفهومی و تجربی علوم اجتماعی یا دگرگونی این دانشها از بیرون و با نگاهی ابزارگرایانه است.دو طرح اصلی مهندسی علوم اجتماعی با تأثیرپذیری از تمایلات دو نهاد دین و دولت،عبارتاند از«مهندسی اجتماعی»و«علوم اجتماعی دینی».در این مقاله ابتدا برخی مباحث مفهومی در مورد سرشت و پویایی علم،به منظور فراهم ساختن امکان درک مناسب رابطه علوم اجتماعی و محیط فرهنگی و سیاسی ارایه میشود و سپس با توجه به این دستاوردهای مفهومی،دو روایت از طرح مهندسی اجتماعی و علوم اجتماعی دینی مطرح و سپس بر مبنای معیارهای برآمده از مطالعات نظری نقد و ارزیابی میشوند.سرانجام،با توجه به ضرورت ارتباط علوم اجتماعی با زمینههای فرهنگی و سیاسی،راهبردی جایگزین برای پاسخگویی به این ضرورت مطرح میگردد.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله با گریز از فوبیای مزبور باور دارد که تکوین و نهادینهسازی علوم اجتماعی مستلزم پیدایش ارتباط معنادار این دانشها با دو نهاد فرهنگ و سیاست است ولی این ارتباط معنادار از یک سو باید به گونهای ظاهر شود که ابعاد مفهومی و کاربردی را در کلیتی انداموار قرار گیرند و از سوی دیگر بین ابعاد شناختی و کردار حرفهای شدن توازن ایجاد کند.
بر مبنای این رویکرد درونگرا میتوان پیشنهادهای زیر را برای بهبود ارتباط علوم اجتماعی با زمینههای محیطی آن پیشنهاد داد: -توسعهء سرمایه اجتماعی و مناسبات کارگزاران این دانشها؛ -کمک به شکلگیری الگوهای معرفتی در حوزههای تعاملات اجتماعی؛ -بحثهای عمیق در خصوص فلسفه روش و نظریه در علوم اجتماعی؛ -توجه به لزوم تنوع الگوهای معرفتی برای پاسخگویی به علائق و نیازهای متفاوت؛ -به رسمیت شناختن اهمیت جدالهای درونی در بین اهالی علوم اجتماعی، -تلاش برای قاعدهمندسازی گفتوگوها و نقدهای درونی؛ -تقویت نظام کنترل غیر رسمی از طریق توسعهء گفتوگو در انجمنهای علمی؛ -اولویت دادن به فرایندهای اجتماعسازی و الگوسازی و پیوند دادن این دو فرایند با همدیگر؛ -توجه به اهمیت کنشگری انجمنهای علمی در توسعه اخلاقیات علمی و حرفهای؛ -گسترش نقدهای درونی دوباره محتوای شناختی و سوگیریهای سیاسی و فرهنگی علوم اجتماعی؛ -فراگیری انجمنهای علمی از نظر پوشش گرایشهای فکری متفاوت؛ -تصعید معرفتی انتظارات نهادهای دین و دولت در جهت برقراری ارتباط معنادار؛ -گفتوگوی درونی و حرفهای درباره علوم اجتماعی حساس به مسائل دین و دولت؛ -اهمیت دادن کارگزاران علوم اجتماعی به سبک زندگی دانش محور."