چکیده:
ماهیت و اهمیت تفسیر در تاریخ،امری که پژوهشهای مختلف تاریخی را از هم متمایز کرده و جنبههای نسبی و سیال بودن دانش تاریخ را نشان میدهد، مبحث مهمی است که مورخان را در فهم بیشتر موضوعات تاریخی و مهمتر از آن،در فهم بستر فرآیندی آن یا همانا ساختار متداوم جوامع انسانی،کمک شایان توجه میکند،به شرط این که فرایند درک و ضبط دادههای تاریخی و به اصطلاح مقولهی«فاکتولوژی»در پژوهشهای تاریخی،با رعایت شروط علمی، برای تمامی پژوهشگران عرصهی تاریخ یک معنا داشته باشد و بتوان حدود و ثغوری منطقی در جمعآوری دادههای موثق تاریخی قایل شد؛بحث مهمی که تاریخ را از ماهیت آنتولوژیک(نظری)و دادههای محض مربوط به یک افق گفتمانی خاص خارج میکند و برخورداری آن را از دانشی،در خدمت انسان و جامعه،ممکن میسازد،تفسیر و چگونگی این تفسیر در قالب گفتمانی بوم- زیست محقق است.بدون تردید،همچنانکه گردآوری و تنقیذ دادههای تاریخی، راه کار و رهیافتهای خاص خود را دارد،فرایند فهم و چگونگی درک و تفسیر دادههای قابل وثوق نیز رهیافتهای خاصی میطلبد.اگر فرایند فهم و تفسیر دادههای تاریخی را با دانشی دیرپا و علم نو ظهوری که با عنوان«هرمونیک»از آن یاد میشود یکی بگیریم،این مقاله در پی آن است که با بررسی لفظ و معنا و سیر تاریخی دانش هرمنوتیک،ارتباط متقابل هرمنوتیک و علم تاریخ و چگونگی رهیافتهای هرمنوتیکی در تاریخ را با تکیه بر آرای مشهورترین اندیشمندان هرمنوتیک مورد بحث قرار دهد و تأثیر آن را در معرفت تاریخی به عنوان علم شناخت و تحلیل کنشهای جمعی انسان،بررسی کند.
The study of nature and importance of interpretation and hermeneutic in history، distinguishes different historic researches and shows that the science of history is a relative science and indicates to the flowing characteristics of this science. It also aids historians in a better understanding of historic subjects and the continual structure of human societies.
This paper is trying to investigate and analyze the term، expression and concept of historic evolution of Hermeneutic، mutual relations between hermeneutic and the science of history and hermeneutic approaches based on opinions and comments of the most famous thinkers of the field of hermeneutic.
خلاصه ماشینی:
"هرمنوتیک و فهم معرفت تاریخی دکتر سید ابو الفضل رضوی* چکیده ماهیت و اهمیت تفسیر در تاریخ،امری که پژوهشهای مختلف تاریخی را از هم متمایز کرده و جنبههای نسبی و سیال بودن دانش تاریخ را نشان میدهد، مبحث مهمی است که مورخان را در فهم بیشتر موضوعات تاریخی و مهمتر از آن،در فهم بستر فرآیندی آن یا همانا ساختار متداوم جوامع انسانی،کمک شایان توجه میکند،به شرط این که فرایند درک و ضبط دادههای تاریخی و به اصطلاح مقولهی«فاکتولوژی»در پژوهشهای تاریخی،با رعایت شروط علمی، برای تمامی پژوهشگران عرصهی تاریخ یک معنا داشته باشد و بتوان حدود و ثغوری منطقی در جمعآوری دادههای موثق تاریخی قایل شد؛بحث مهمی که تاریخ را از ماهیت آنتولوژیک(نظری)و دادههای محض مربوط به یک افق گفتمانی خاص خارج میکند و برخورداری آن را از دانشی،در خدمت انسان و جامعه،ممکن میسازد،تفسیر و چگونگی این تفسیر در قالب گفتمانی بوم- زیست محقق است.
البته این درک فردیت مؤلف از آن حیثی که بعدها محل توجه دیلتای قرار گرفت و وجود تجارب و معانی مشترک در میان انسانها و امکان درونفهمی به کمک آنها را طریق همواری برای فهم گذشته تلقی کرد،مثبت جلوه میکند و در فهم بینش مورخان نیز مؤثر واقع میشود(92،صص:07-17).
بحث گادامر،صرف نظر از این که به دست برخی از اندیشمندان هرمنوتیک نقادی شده و به علاوه،خود نیز منکر ضرورت روششناسی در فهم علوم بهطور کلی است،میتواند در روششناسی تاریخی مؤثر باشد و سازوکار پیدایش معرفت تاریخی را از پویایی دوچندانی برخوردار سازد،چرا که محققان تاریخ،به عنوان کسانی که در افق گفتمانی زمان حال زندگی میکنند و بینش و نگرش خود را وامدار آن هستند،وقتی به سراغ موضوعی در گذشته میروند و متون مربوط را مطالعه میکنند،در صورتی میتوانند امر پژوهش را نظاممند به پیش ببرند که با طرح سؤال یاسوالاتی دقیق به استقبال موضوع بروند."