چکیده:
عفاف به معنای پاک دامنی، فقط یک اصل اخلاقی نیست، بلکه آثار فقهی متعددی بر آن بار می شود. در یک تقسیم کلی، کارکردهای اصل عفاف در فقه و حقوق خانواده به تقسیم می گردد. در کارکرد ایجابی، عفاف می تواند نکاح را واجب « سلبی » و « ایجابی » کند. همچنین می تواند پاسخ گویی به مطالبات جنسی همسر را بر شوهر واجب گرداند. در کارکرد سلبی، عفاف می تواند مقتضی گسست زوجیت و انحلال نکاح گردد. هرچند درباره بعضی فروعات مسئله به لحاظ فقه ی اتفاق نظر وجود ندارد، ول ی از منابع فقه اسلامی این گونه برمی آید که حفظ پاک دامنی و دفع خطر آلوده دامنی به منزله قاعده ای
فقهی منشا اثر است.
Ifaf, in the sense of chastity, is not only a moral principle, but also contains many juridical (fiqhi) effects. In general, functions of the principle of chastity in family jurisprudence and law may be classified into positive and negative. In its positive function, it can make marriage obligatory (wajib) and it may makes fulfillment of sexual needs of the wife necessary for her husband. In its negative function, it can prevent divorce. Although, in some minor parts of this issue, there is no juridical consensus, from sources of Islamic Jurisprudence it can be inferred that keeping ones chastity and preventing danger of unchastity can be efficient as a juridical rule.
خلاصه ماشینی:
بازخوانی نظریههای فقهی بعضی فقها دخالت حاکم را برای طلاق زوجه در فرض ناتوانی زوج مشکل دانستهاند؛ برای نمونه، به استفتایی در این باره و پاسخ آن اشاره میشود: زنی چند سالی را با شوهرش سر کرده، شوهر در اثر حادثه دچار قطع نخاع شده و توانایی جنسی خود را کلا از دست داده است.
همچنین در پرسشی مشابه اینگونه آمده است: در مورد طلاق حرجی که از سوی زوجه تقاضا شده است و زوج هم موافقت ندارد و نیز مورد از مواردی نیست که زوج احدالأمرین، یعنی طلاق یا پرداخت نفقه امتناع نموده باشد، بلکه از مواردی میباشد که زندگی برای زوجه غیرقابل تحمل است (و به اصطلاح مشقت غیرقابل تحمل برای زوجه است)، آیا حاکم میتواند اجازه طلاق برای وی صادر نماید یا خیر؟ و بر فرض جواز اجازه طلاق آیا نوع طلاق مذکور رجعی میباشد یا بائن؟ متن پاسخ بعضی فقها به پرسش مزبور چنین است: «جواز الزام زوج بر طلاق به عنوان حرجیبودن زندگی زوج با زوجه در صورتی که زوج قادر بر رفع حرج نباشد، مشکل است، ...
تکالیف مالی قائم به شخص نیست و با فرض اعسار زوج، حکومت میتواند و بلکه باید نفقه زوجه را تأمین کند (نجفی، [بیتا]، ص105) و در این صورت، اجبار زوج به طلاق یا حکم به انحلال نکاح موجه به نظر نمیرسد و با اصل بقا یا استحکام خانواده ناسازگار است، ولی امور غیرمالی زناشویی قائم به شخص است و اگر زوج نخواهد یا نتواند آن را ایفا کند و زوجه در معرض فساد باشد، چارهای جز مفارفت نیست.
هرچند بعضی بر شیخ طوسی در این مطلب خرده گرفتهاند، ولی از بیان منتقدان اینگونه برمیآید که مقصود آنان نفی وجوب طلاق خلع است، نه لزوم انحلال نکاح؛ زیرا نوشتهاند: «طریق دفع منکر، منحصر در خلع نیست و شوهر میتواند همسرش را بدون فدیه طلاق دهد» (عاملی، 1413، ج9، ص411/ اسدی حلی، 1413، ج7، ص383).