خلاصه ماشینی:
"در این زمینه،به دو نکته باید توجه داشت: الف)حرف و حدیثهایی که دربارۀ برخی از عناصر سرشناس و نامدار فرقۀ بهائیمبنی بر ندامت آنان در اواخر عمر از بهائیت وجود دارد،کسانی همچون:میرزا ابو الفضلگلپایگانی(برجستهترین نویسنده و مبلغ بهائی)و میرزا حسن ادیب طالقانی(یکی ازایادی مهم عباس افندی در ایران عصر قاجار)،میرزا نعیم سدهی اصفهانی(شاعر مشهوربهائی)،میرزا علی اکبر رفسنجانی،میرزا محرم و حاج عبد الکریم تهرانی مقیم مصر و پسرشمحمد حسن(همگی از فعالان و مبلغان فرقه)،و نیز سید یحیی(برادر منیره خانم،زنعباس افندی)که گفته میشود پس از مرگ عباس افندی از آن مسلک عدول کرد.
آگاهی وی از فسادحال شوقی(نوه و جانشین عباس افندی)و اطلاعش از عدم نفوذ مسلک بهاء در مغربزمین(برخلاف ادعاها و تبلیغات فرقه)سستی و پوچی اساس این مسلک را از حیثدینی برای او روشنتر کرد و او را به این«یقین»رسانید که«این دروغ هم عطف بردروغهای مذهبی شده،نفوذی در جهان غرب نداشتهاند و اگر گاهی عدۀ قلیلی توجهینمودهاند از اثر خیانت حضرات و نتیجۀ سیاست بیگانگان است نه چیز دیگر»،و اینجابود که خود را در برابر خدا و جدان،مسئول و موظف به افشای مظالم و تباهیهای فرقۀضاله احساس کرد و بدین منظور کتاب پیشین خود:الکواکب الدریة،را به دلیل دروغها وتحریفات تاریخی بسیاری که در آن وجود دارد فاقد ارزش و اعتبار تاریخی شمرد2،ومهمتر از این،کتاب جدیدی با نام کشف الحیل بر ضد بهائیت نوشت: چون عبد البهاء را خائن ایران،هم از حیث مذهب و هم از حیث استقلال و سیاستشناختم،دل از مهرشان بپرداختم و خود را در زحمت و خطر دیگری انداخته،چندهزار نفر بهائی متعصب را دشمن خود گردانیدم،برای اینکه وجدانم نگذاشت کهمؤلفات سابقۀ خود را الغاء نکرده بگذرم و مانند میرزا ابو الفضل گلپایگانی بهسکوت بگذرانم."