چکیده:
پراگماتیسم که در فارسی به فلسفه اصالت عمل، عملگرایی، مصلحتگرایی و سودمندی برگردان میشود، بیانگر اندیشهای است که در آستانه سده بیستم میلادی در آمریکا شکل گرفت. رویکرد فلسفی پراگماتیستی که نخستین بار توسط سندرس پرس (1878) مطرح و با نام ویلیام جیمز پیوند خورده، جان دیویی، هومز، روسکوپاند و دیگران آن را گسترش دادهاند، به آرمانها و تصورها هیچ اعتنایی ندارد و حقیقت را در آثار عملی آن میجوید. این اندیشه در همه علوم انسانی از جمله در دانش حقوق پیامدهایی دارد. اعتماد افراطی بر حس و تجربه، عینیت حقیقت با مصلحت و تفسیر آن به منفعت، انکار حقایق عینی، نسبیگرایی و اومانیسم افراطی از مهمترین پیامدهای رویکرد پراگماتیستی است که در حقوق نیز چالشهایی اساسی فراهم میآورد.
خلاصه ماشینی:
"به موازات گسترش اندیشه پراگماتیستی در غرب و جهان اسلام، پرسشهایی نیز در این زمینه مطرح شده است: حقیقت پراگماتیسم چیست؟ چه افرادی در ایجاد و توسعه این اندیشه نقش داشتهاند؟ آثار و پیامدهای پراگماتیسم در حقوق کداماند؟ اهتمام پژوهش حاضر، تبیین پراگماتیسم بر پایه گفتار عملگرایان صاحبنام و بررسی پیامدها و چالشهای فراروی آن است.
اما پراگماتیستها به این بسنده نمیکنند، بلکه پرسش همیشگیشان را مطرح میسازند: به فرض که یک تصور یا عقیده حقیقت داشته باشد، چه تأثیر عملیای در زندگی شخص دارد؟ حقیقت چگونه تحقق می یابد؟ خلاصه اینکه ارزش نقدی حقیقت از لحاظ تجربی چیست؟ به عقیده ویلیام جیمز تصوراتی حقیقیاند که قابل جذب، تصدیق و تحقیقاند.
هومز (1841ـ1935) در گسترش رویکرد پراگماتیستی، هومز 105 بر این نکتهتأکید کرد که «زندگی حقوق هیچگاه منطقی نبوده، این زندگی همیشه تجربی بوده است» او برخلاف دیویی معتقد است که نظام حقوق تنها بر منطق استوار نیست، بلکه افکار عمومی، عرف و حتی آراء خام قضایی در شکلگیری حقوق هر جامعه اثرگذار است.
110 تأمل در پیامدهای پراگماتیسم رویکرد پراگماتیستی و مصلحتگرایی ـ که ویلیام جیمز و پیشتر از او پرس آن را بنیاد نهاد و دیگران پیروان این اندیشه آن را اصلاح و تکمیل کرد ـ از این نظر که فعالیتهای فکری را تا حدی با واقعیتهای زندگی همگام میسازد و به آن نماد واقعی میبخشد، امری پذیرفته و شایسته تحسین است؛ با وجود این، روش شناختشناسی پراگماتیستها را حسگرایان و خردگرایان نقد کردهاند.
برداشت پراگماتیستها از حقیقت و عینیت آن با مصلحت به معنای منفعت موجب تردید در ارزش بسیاری از قواعد حقوقی میگردد؛ چون مصلحت را یگانه ملاک حق و باطل قرار دادن، موجب پیدایش رویکرد نسبیت تمام عیار در دانش حقوق میشود."