چکیده:
با توجه به این مسأله است که وقتی به واکاوی صلح امام مجتبی علیه السلام میپردازیم؛به خوبی به این حقیقت پی میبریم که آنچه سبب اتخاذ چنین راهبردی از جانب آن حضرت شده است،همان چیزی است که سبب گزینش راهبرد جهاد و شهادت به وسیلهی برادر گرانقدرش،سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام است و آن بقاء و استمرار دین خداست. در واقع صلح به این معنا تن دادن به هرچه دشمن اراده کرده است نیست، بلکه نوعی استراتژی برای حفظ آرمانها و ارزشها مورد علاقه و پذیرش صلحکننده است. این نوشتار در صدد تبیین این حقیقت برآمده است.آنچه از سیرهی معصومین علیهم السلام،عموما و بهویژه از سیرهی امام مجتبی علیه السلام برمیآید،این است که مبنای آنان در جنگ و صلح چیزی جز حفظ دین و کیان مسلمین نبوده است. در واقع آنچه معیار و مبنا برای موضعگیری معصومین علیهم السلام بوده،حفظ و اعتلای دین خدا،استقرار امنیت،جلوگیری از تعدی و تجاوز به جان،مال و عرض انسانهاست.
خلاصه ماشینی:
"باند اموی،که در رأس آن معاویه قرار داشت،برای از بین بردن اسلام حقیقی،که در سیمای خاندان معصوم پیامبر صلی الله علیه و اله و شیعیان آنان تجسم و تبلور داشت،تلاش کرد تا با جعل احادیث و اخبار،شأن و موقعیت علی علیه السلام را،که محور اصلی اسلام ناب بود،از نظرها بیاندازد و این مسأله تا جایی پیش رفت که برخی از صحابه و تابعین مانند سمرة بن جندب پذیرفتند تا با گرفتن در هم و دینار دست به جابهجایی شأن نزول آیات الهی بزند.
بنابراین،اگر قرار بود امام مجتبی علیه السلام،جنگ با معاویه را اداه دهد و از پذیرش صلح سر باز زند، بیتردید به شهادت بهترین یاران و مدافعان حقیقی اسلام،از جمله خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و برادر ارجمندش امام حسین علیه السلام منتهی میشد و این همان چیزی بود که معاویه شب و روز در پی آن میگشت که هیچ نامی از شخصیتهای مدافع اسلام حقیقی باقی نماند.
به تعبیر مقام معظم رهبری: اگر بنا بود امام مجتبی علیه السلام،جنگ با معاویه را ادامه بدهد و به شهادت خاندان پیامبر صلی الله علیه و اله منتهی بشود،امام حسین علیه السلام هم باید در همین ماجرا کشته میشد، اصحاب برجسته هم باید کشته میشدند،«حجر بن عدی»ها هم باید کشته میشدند،همه باید از بین میرفتند و کسی بتواند از فرصتها استفاده بکند و اسلام را در شکل ارزشی خودش باز هم حفظ کند،دیگر باقی نمیماند."