چکیده:
پایداری و ثبات هر نظام و اساسا هر پدیده ای اجتماعی، وابسته به اجزاء و اعضای تشکیل دهنده آن است. نظام سیاسی ایران نیز از ساختار و نهادهایی برخوردار است که پویایی و پایایی اش را وام دار آن ساختار است. در حقیقت، این ساختار نظام است که ماندگاری و کارآمدی آن را تضمین می کند. از این رو، نوشتار حاضر در پی مقایسه ای کوتاه و محدود، میان ساختار حکومت اسلامی و دموکراسی غربی (ساختار نظام سیاسی غرب) است تا در پرتو آن روشن شود که نظام سیاسی ایران با تکیه بر چه ساختاری توانسته در برابر نظام های جدید جهان سربرآورده و حتی به صورت قدرتی قابل ملاحظه در عرصه سیاست و کشورداری، توجه همگان را به خود جلب نماید و بارقه امید را در دل دین مداران جهان ایجاد کند که نه تنها حکومت جهانی مهدوی امکان پذیر است که، امری حتمی و تخلف ناپذیر است.
خلاصه ماشینی:
"تفاوت اساسی حکومت اسلامی با حکومتهای ظالم در این است که حکومت اسلامی، حکومتی مردمی است و بر پایة زور و جبر نیست، بلکه براساس علاقه مردم به دین و حاکمیت اسلامی صورت میپذیرد و هر چه مردم از اخلاق و معارف دینی بهرهمندتر باشند و هر چه احکام دینی را بیشتر عمل کنند و هر چه از اتحاد و همبستگی و الفت الهی بیشتری برخوردار باشند، حکومت اسلامی نیز استوارتر و در رسیدن به اهدافش موفقتر است و اگر مردم با حکومت اسلامی نباشند و حاکم اسلامی را یاری و همراهی نکنند، امیدی به تحقق آن نیست؛ چنانچه در تاریخ اسلام دیدیم که هیچ کس در روی زمین به عظمت علمی و عملی علی ابن ابیطالب( نمیرسید و از نظر شجاعت و سلحشوری و سیاست نظامی نیز بیهمتا بوده است، اما وقتی که مردم با او همآهنگ نشدند و به تعبیری، او را نپذیرفتند، آن حضرت شهید شد و اعمال حاکمیت الهی متوقف گردید.
چه اینکه در زمانی که مردم در عمل از حضور رهبر و حاکم معصوم محرومند، یا باید خدای متعال از اجرای احکام اجتماعی اسلام صرف نظر کند یا اجازه اجرای آن را به کسی که اصلح از دیگران است، داده باشد تا ترجیح مرجوح و نقض غرض و خلاف حکمت لازم نیاید و با توجه به باطل بودن فرض اول، فرض دوم ثابت میشود، یعنی ما از راه عقل کشف میکنیم که چنین اذن و اجازهای از طرف خدای متعال و اولیای معصوم او صادر شده است؛ حتی اگر بیان نقلی روشن در این خصوص به ما نرسیده باشد."