چکیده:
در متون عرفانی،دو زبان متفاوت کاربرد دارد:یکی،زبان عبارت و دیگری،زبان اشارت،زبان اشارت زبانی است که از طریق رمز،اشاره،نماد و تمثیل،برای القای معانی بهره میبرد و در عین غیرصریح بودن،زبانی قانونمند و منسجم است که از ارزشی و الا برخوردار است.اساس این زبان تأویلی را باید در آیات قرآن کریم و روایات ائمهی دین(ع)جستوجو کرد؛زیرا بسیاری از مفاهیم کلام الهی با زبان رمز و تمثیل،بیان شده است.یکی از این داستانهای رمزی در قرآن کریم،داستان حضرت ابراهیم(ع)است که عرفا در آثار خویش به جنبههای رمزی آن توجه کردهاند؛زیرا ماجرای عبرتآمیز ابراهیم(ع)در پیمانهی قصه،همراه دیگر شخصیتهای داستان بیان شده است و عرفا گاهی بهطور صریح یا غیرصریح،به رمزگشایی از آن پرداختهاند.بررسی متون عرفانی،ما را با این جنبههای رمزی داستان آشنا میکند و نشان میدهد که ابراهیم،رمز سالک حقیقی و پیر طریقت، اسماعیل،رمز سالک و مرید حقیقی و آزر و نمرود نیز از موانع سیروسلوکاند. بررسی داستانهای دیگر پیامبران نیز میتوان ما را با جنبههای رمزی این داستانها آشنا کند.
خلاصه ماشینی:
"بگردان زان همه ای راهرو روی همیشه لا احب الافلین گوی (همان،62) عاشق پاک باش همچو خلیل تا شوی چون کلیم محرم راز (سنایی،2631:992) در متون عرفانی به عبور ابراهیم(ع)از ماه و خورشید و ستارگان و رسیدن به حق به معنی عبور و چشمپوشی از دنیا و رسیدن به سرچشمهی معرفت در جایگاه سرمشق سالکان یاد کردهاند: عشق خدا باقی است،غیر خدا فانی است از مه و خور چون خلیل،بگذر کآفل برفت (سلطان ولد،8331:801) «جان ابراهیم مجنون گشت اندر شوق او تیغ را بر حلق اسماعیل و اسحق میزند» (مولوی،3831:023) همچنین سلطان ولد میگوید: داند این هرکه او بود عاقل گذرد چون خلیل از آفل ننهد دل بر آنچه باقی نیست نکند بر هر آنچه بیند ایست گذرد ز اختر و مه و خورشید چون بود در جهان جان جمشید طلب باو به جد بود چو خلیل رو نیارد به غیر رب جلیل (سلطان ولد،6731:591) اینگونه ابیات به آیات 57 تا 97 سوره مبارکه انعام اشاره دارد و بهطور کلی،دو موضوع را دربارهی اسوه بودن ابراهیم(ع)در سیروسلوک به حق مطرح میکند:یکی توجه به همهی مظاهر هستی و تأمل در آن و گذر از هرچه غیر اوست؛دیگر اینکه سالک تا رسیدن به حق،آرام نمیگیرد و به جز او به چیزی روی نمیآورد: «أنی و جهت وجهی للذی فطر السموات و الأرض حنیفا و ما أنا من المشرکین» (انعام97/) 4."