چکیده:
یکی از مهمترین ابزار بیشتر توسعهـیافتگی، تربیت سیاسی است. تربیت سیاسی به گونهای از انواع تربیت اطلاق میشود که به واسطه آن، نظام سیاسی، نهادینه کردن ارزشهای خاصّ خود را از طریق آموزش مستقیم مدّ نظر دارد. بررسی رشد در غرب نشان از این دارد که تربیت سیاسی جایگاهی درخور را به خود تخصیص داده است امّا به صورتی ابزاری. نگارنده در این مقاله بر آن است که تربیت سیاسی در اسلام، محتوایی مترقّیتر نسبت به غرب دارد و توجه به آن از این دیدگاه، میتواند در مسیر توسعه، بیش از پیش راهگشا باشد.
خلاصه ماشینی:
پس میتوان تربیت سیاسی را عاملی در طول جامعهپذیری سیاسی دانست که در این راستا نقشی انکارناپذیر دارد؛ اما جامعهپذیری سیاسی، فراگردی است که باعث انتقال فرهنگ سیاسی از نسلی به نسل دیگر میشود؛ به عبارت دیگر، فرهنگ سیاسی، دارای اجزای معینی از قبیل ارزشها و باورها و ایستارهای احساسی مردم نسبت به نظام سیاسی خودشان است که از طریق جامعهپذیری سیاسی، این ارزشها و باورها و ایستارهای احساسی، سیال، و از نسل بزرگتر به نسل کوچکتر منتقل میشود.
به نظر میرسد با توجه به این توضیحات رابطه تربیت سیاسی و توسعه را با ساختاری علی بتوان بدین صورت نمایش داد: تربیت سیاسی جامعهپذیری سیاسی فراگرد فرهنگ سیاسی مشارکت سیاسی توسعه سیاسی نقد تربیت سیاسی در غرب تا بدینجا رابطه تربیت سیاسی با توسعه سیاسی در جوامع غربی به اجمال بیان شد؛ اما نکتهای که قابل تامل مینماید، خطی بودن هدف تربیت سیاسی در غرب است؛ به بیان دیگر، هدفی که از تربیت سیاسی در غرب مد نظر است، مشخصا کاهش مفهوم تربیت سیاسی را در درون خود دارد؛ چرا که تربیت یا آموزش و پرورش، فعالیتی است که رشد فکری و اخلاقی فرد را مد نظر دارد، اما آنچه در این نمودار مشخص است، استفاده ابزاری از این مقوله به منظور دست یازیدن به اهداف تعریف شده در زمینه توسعه است؛ به عبارت بهتر در جوامع غربی، انسان به نوعی مورد استثمار فکری واقع میشود.