چکیده:
(ibبا شروع هزاره سوم،تخمین زده میشود که تقریبا نیمی از جمعیت جهان در مناطق شهری سکونت یافته باشند،یعنی جاهایی که بیشترین منابع را مصرف و بیشترین ضایعات و آلودگیها را تولید میکنند.از سالهای 1970 به بعد در مورد اینکه الگوهای فعلی و رایج توسعه از یسکو،و رفتار و عملکرد انسان شهری از سوی دیگر،باعث بروز مشکلات زیستمحیطی و اکولوژیک مانند افزایش گرمای زمین و گازهای گلخانهای،کاهش لایه اوزن،بارش بارانهای اسیدی و دگرگونیهای زیستی شده است یک توافق نظر کلی وجود دارد. به همین جهت کنفرانس ریو در سال 1992 با صدور قطعنامه زمین به این نتیجه رسید که چنین الگوی توسعهای در دراز مدت و بدون تغییرات اساسی،پایدار نخواهد ماند وتغییرات عمده و چرخش در جهتهای فعلی باید در جهت رسیدن به توسعه پایدار صورت بگیرد. در این میان نقش شهر و نواحی شهری بهطور مستقیم و شهرسازی و ساخت فیزیکی آن بهطور غیرمستقیم و سهم آنها در ناپایداری موجود،به سرعت،توجه جدی محافل علمی و حکومتی و سیاستگزاران را به خود جلب کرده است.توصیهها براین است که شهرها باید بهعنوان نقاط و کانونهای اصلی برای حل مشکلات جهانی و دستیابی به توسعه پایدار موردنظر و استفاده قرار گیرند. اما برخی ابهامها و جدلهای تئوریک در مفهوم و چگونگی دستیابی به پایداری شهری وجود دارد.این ابهامها و تضادهای تئوریک میتوانند بهعنوان خطر بالقوه و یا مانع اساسی در مسیر تحقق توسعه پایدار عمل کنند. هدف این تحقیق،در نتیجه،جستجوی ریشههای تئوریهای زیستمحیطی و شرایط اجتماعی اقتصادی که نهایتا منجر به شکلگیری بینش توسعه پایدار گردید میباشد.جستجوی متون علمی و ادبیات تحقیق منجر به دریافت دو تئوری مسلط و عمده در فلسفه اکولوژیک تحتعنوانهای:اکوسنتریسم(طبیعت محوری)و تکنوسنتریسم(فن محوری)شد.این دو بینش در شکلگیری تئوریهای بعدی شهرسازی تأثیر زیادی داشتهاند. این تحقیق تلاش دارد تا ریشههای تئوریهای معاصر شهرسازی را براساس زیستمحیطی و در روشنایی زمینههای اجتماعی-اقتصادی آنها مورد ارزیابی قرار دهد تا بستر مناسبی برای درک بهتر و ارزشیابی و قضاوت آنها،هنگامی که در حوزههای شهرسازی و برنامهریزهای محیطی بکار گرفته میشوند،را فراهم کرده باشد.ib)
خلاصه ماشینی:
"از سالهای 1970 به بعد در مورد اینکه الگوهای فعلی و رایج توسعه از یسکو،و رفتار و عملکرد انسان شهری از سوی دیگر،باعث بروز مشکلات زیستمحیطی و اکولوژیک مانند افزایش گرمای زمین و گازهای گلخانهای،کاهش لایه اوزن،بارش بارانهای اسیدی و دگرگونیهای زیستی شده است یک توافق نظر کلی وجود دارد.
توصیهها براین است که شهرها باید بهعنوان نقاط و کانونهای اصلی برای حل مشکلات جهانی و دستیابی به توسعه پایدار موردنظر و استفاده قرار گیرند.
هدف این تحقیق،در نتیجه،جستجوی ریشههای تئوریهای زیستمحیطی و شرایط اجتماعی اقتصادی که نهایتا منجر به شکلگیری بینش توسعه پایدار گردید میباشد.
این تحقیق تلاش دارد تا ریشههای تئوریهای معاصر شهرسازی را براساس زیستمحیطی و در روشنایی زمینههای اجتماعی-اقتصادی آنها مورد ارزیابی قرار دهد تا بستر مناسبی برای درک بهتر و ارزشیابی و قضاوت آنها،هنگامی که در حوزههای شهرسازی و برنامهریزهای محیطی بکار گرفته میشوند،را فراهم کرده باشد."