چکیده:
معنویت، از جمله واژگان پرکاربردی است که اندیشمندان عصر جدید به توضیح و تبیین آن همت گماردهاند و هریک در تعریف آن، بیانی متمایز از دیگران دارد. از دیگر سو، عدهای از اندیشمندان، درصدد یافتن معنویت، در درون دینهای تاریخی و سنتی هستند و گروه دیگر به مقولهی معنویت، بهعنوان مسألهای فرادینی نظر میکنند.
خلاصه ماشینی:
پس هرچه انسان خدا را بیشتر دوست داشته باشد، خدا نیز او را بیشتر دوست خواهد داشت؛ و از دیگر سو، عشق انسان نسبت به خدا موجب میشود تا انسان به دیگر انسانها نیز لطف و محبّت کند و آنان را گرامی بدارد؛ این همان قانونی است که بر اساس آن هر مسیحی میآموزد که خدا را دوست بدارد و به او عشق ورزد: 3 - نامهی اوّل پطرس، 1:22.
اگر کسی ادّعا میکند که خدا را دوست دارد، امّا از همنوع خود متنفّر است، دروغ میگوید؛ چون اگر کسی نتواند همنوعی را که میبیند دوست داشته باشد، چگونه میتواند خدایی را که ندیده است دوست بدارد؟ این حکم خداست که هرکه او را دوست میدارد، باید همنوع خود را نیز دوست داشته باشد.
نمونهی دیگری که میتوان بهعنوان تکذیب دنیا و عقل دنیایی به آن اشاره کرد، مسألهی فدا و کفّارهی گناهان است؛ چگونه عقلِ انسان دنیایی درک میکند که شخصی جان خویش را بر بالای صلیب عطا کند، تا تمام مسیحیان را از سیطرهی گناه و تباهی نجات بخشد؟ آیا به راستی این مسأله، با عقل سلیم سازگاری دارد؟ بنابراین، امور بسیاری در حوزهی دین وجود دارد که عقل بشری از پذیرش آن عاجز است، ولی به این معنا نیست که آن امور وجود ندارند.
این همان تکذیب دنیا و پردازش به آخرت است: «من به خوبی میدانم که برای آنانی که به سوی هلاکت میروند، چقدر احمقانه به نظر میرسد وقتی میشنوند که عیسی مسیح بر روی صلیب، جان خود را فدا کرد تا انسان را نجات بخشد.