چکیده:
ایمانوئل کانت، فیلسوف تأثیرگذار دوران جدید، به عنوان نقطه عطفی در تاریخ اندیشهی مغرب زمین به شمار میآید. اندیشههای انتقادی وی، نشان دهندهی کوششهای جدی و دقیق یکی از بزرگترین اندیشمندان این دوران است. در سالهای اخیر شاهد اقبال و توجه روز افزون از سوی اندیشمندان و حوزههای فکری گوناگون به آثار و دستاوردهای کانت هستیم که این خود نشان از اهمیت این فیلسوف دارد.کانت در هر دو حوزهی معرفتشناسی و اخلاق، صاحب آثار است و بدین ترتیب توانسته است نظامی منسجم را از خود به یادگار گذارد، به طوری که فهم اندیشههای کانت در حوزهی اخلاق و دین، ربط مستقیمی به درک ما از نظریات او در حوزهی علم و شناخت دارد و این دو را باید در کنار هم فهمید.کانت همانگونه که ایدههایش در اخلاق نشان از آن دارد، فیلسوفی وظیفهگرا است. یعنی به طور خلاصه میتوان گفت که از نظر او عملی اخلاقی است که صرفا از روی تکلیف و وظیفه انجام پذیرفته باشد. بنابراین، او اعمالی را که از روی میل یا سود و منفعت انجام شده باشند، اخلاقی نمیداند.ما در این مقاله سعی داریم سیر تطور اندیشهی کانت را که منجر به ایدهی فوقالذکر گردیده دنبال نماییم و ببینیم آیا او واقعا ملتزم به رویکرد وظیفهگرایانه هست یا نه، و نیز تا حد امکان ارتباط میان اندیشههای معطوف به شناخت شناسی و اندیشههای مربوط به اخلاق را از نظرگاه وی نشان دهیم.
خلاصه ماشینی:
این مسأله کمک خواهد کرد تا به اهمیت کانت در جهان فلسفه پس از خود و نیز دنیای امروز بیشتر پی برده و جایگاه او را به عنوان یکی از نقاط عطف اندیشهی مدرن مشخّص سازیم؛ زیرا معتقدیم برای درک ماهیت و جوهر مدرنیّت، ناگزیر از شناخت و درک تعدادی از فلاسفه از جمله کانت که در میان آنها ویژگی خاص دارد هستیم.
بنابراین، نتیجه میگیریم که فهم اخلاق کانت، خود، مستلزم فهم نظریّهی شناخت وی است، و گویا این مسأله را خود کانت نیز به نیکی دریافته بود؛ زیرا پس از فراغت از نوشتن نقد اوّل (سنجش خرد ناب) است که نقد دوم (نقد خرد عملی ) و نقد سوم (نقد قوهی حاکمه) را به رشتهی تحریر در میآورد.
» 1 دستور یا ماکزیم اخلاقی ارزش اخلاقی عملی که ار روی وظیفه انجام گرفته باشد، نه در مقصودی نهفته است که به آن باید رسید، بلکه در آیین رفتاری (ماکزیم) 2 است که آن را معیّن میکند، و از این رو، نه به تحقق هدف آن عمل، بلکه فقط به اصل نیّت یا - محمّدرضایی، محمّد، تبیین و نقد فلسفهی اخلاق کانت، صص58-59.
» کانت میگوید که مضمون امر مطلق را بیان کرده است، اما هنوز آنقدر پیش نرفتهایم که ثابت کنیم در واقع چنین امری هست و یک قانون عملی موجود است که به خودی خود و بدون انگیزهی دیگر حکم میکند و تبعیت این قانون تکلیف است.