چکیده:
علامه طباطبایی یکی از بزرگترین اندیشمندان معاصر تحت تاثیر اندیشههای فلسفی و آموزههای وحیانی راه شناخت انسان و مبانی تربیت او را بخوبی تبیین می کند. در این مقاله سعی نویسندگان بر این است که با مطالعه برخی از آثار این عالم بزرگ، اجمالی از نظریات ایشان در مورد انسان و ویژگیهای او بیان شود تا از این طریق به مبانی تربیتی لازم برای رشد و پرورش آدمی دست یافت. با توجه به مطالعات صورت گرفته می توان چنین بیان کرد که انسان موجودی است دارای دو بعد اساسی جسم و روح که هر یک ویژگیهای خاصی دارند. در بعد جسمی، رشد و در بعد روحی تفکر و اراده از ویژگیهای برجسته آدمی است که باید با توجه به هر یک از اینها، مبانی تربیتی خاصی را اتخاذ کرد تا انسان بتواند در راستای آن به کمال و هدف خلقت خود دست یابد. از جمله این مبانی تربیتی که از نظر علامه طباطبایی حائز اهمیت است می توان به پرورش بعد عقلی انسانها، تربیت اراده از طریق عبادت و تکلیف، تربیت زیر نظر مربیان کامل و دیگر موارد اشاره کرد.
خلاصه ماشینی:
ممکن است در ابتدا چند سؤال مطرح شود که: رشد شامل چه ابعادی است و آیا خداوند نیاز دارد که انسان را طوری بیافریند که به رشد برسدو اساسا هدف این رشد چیست؟ برای یافتن پاسخ این سؤالات باید گفت اگر منظور از رشد فقط جنبه جسمانی آن، و هدف خلقت هم همین باشد، خیلی از حیوانات و موجودات دیگردر این زمینه نسبت به انسان برتری دارند؛ پس چرا انسان اشرف مخلوقات شده است؟ پاسخ این است که به این دلیل انسان اشرف مخلوقات نام گرفته است که به گفته قرآن کریم، خداوند از خودش در روح انسان دمید و نعمتهایی از قبیل عقل، اراده و تفکر را به انسان عنایت فرمود تا بدین وسیله انسان به سوی سعادت و کمال سوق یابد و خداوند هم هدف خلقت انسان را در همین می داند؛ چنانکه علامه طباطبایی دراین خصوص می گوید: «در خلقت انسان، حکمت به معنای نتیجه وجود ندارد برای اینکه گفتیم خدایتعالی، که فاعل خلقت انسان است، غنی بالذات است و احتیاجی به هیچ چیز ماسوای خود ندارد تا بخواهد با خلقت آن چیز آن احتیاج را بر طرف سازد ولکن به معنایی داعی وجود دارد و آن همین است که ماده ای زمینی و ناچیز را با ترکیب خاصی به جایی برساند که با پیمودن راه تکامل به گوهری آسمانی و شریف مبدل گردد و از نظر مراتب کمال از هر موجود دیگری برتری یابد و از جهت تقرب به خداوند، هیچ موجودی به پایه او نرسد؛ چنین حکمتی در خلقت انسان وجود دارد»(طباطبایی، 1362: 174).