خلاصه ماشینی:
"رشر پس از این توضیحات،مدعی میشود که شک چندانی وجود ندارد که نظریه موجهات زمانی مطرح شده در این اثر، کاملا یا حد اقل از نظر ریشه و اصل آن،به یونان و بیش از همه به منطق رواقی باز میگردد.
رشر از این امر چنین نتیجه میگیرد که نظریه جهات زمانی مطرح شده توسط عربها ریشه در مفاهیم ضرورت و علیت ارسطویی دارد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) ابن سینا نگارنده در فصل پنجم با عنوان«نسبتهای موجهه اصلی»،به نمادین نمودن چهار جهت اصلی ضرورت،دوام، فعلیت و امکان در رابطه میان موضوع و محمول میپردازد و رابطهی عموم و خصوص مطلق حاکم میان آنها را بیان میکند.
رشر پس از برشمردن مفاهیم امکان و ضرورت در نظر مگاریان و رواقیان و ذکر تعریف آنها و اذعان به این که در این مبحث نمیتوان ردپایی از جهات زمانی عربی را یافت،مدعی میشود که ریشههای این نظریه باید در آرای رواقیان در باب حمل جستجو گردد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) رشر با اینکه این نظریه تنها توسط عربها تقویت شده است،اما میتواند برای لاتین قرون وسطی امری بومی بوده باشد و نه برگرفته از عربها.
رشر به این نکته اذعان میکند که نظریه جهات زمانی به دست منطقدانان عرب به اوج خود در تاریخ منطق تاکنون رسیده است.
اثر حاضر در راستای مطالعات در منطق زمان یا منطق موجهه نگاشته شده است،اما به نظر من رساله قزوینی دارای مناسبت لازم با این بحث نیست و اگر شرح انتقادی رشر بیعیب و نقص میبود،شاید این نقصان چندان به چشم نمیآمد."