چکیده:
در نوشتار حاضر، گفتوگو ـ که از مهمترین شگردها در حوزة ادبیات داستانی سنتی و مدرن اعم از منظوم و منثور به شمار میرود ـ در یکی از شاهکارهای متون کلاسیک؛ یعنی شاهنامه فردوسی مورد کنکاش قرار گرفته است. از این رو، ابتدا اصطلاح گفتوگو از منظر داستان، تعریف و جایگاه و کارکردهای آن تبیین شده و در ادامه، نخست گفتوگوهای متکثر و متنوع شاهنامه استخراج شده و سپس از زوایای مختلف، از جمله مستقیم و غیرمستقیم بودن گفتوگوها و نیز با عنایت به دو سویة گفتوگو که یک سویة آن پهلوانان هستند دستهبندی گردیده است.آنگاه برای تبیین جایگاه این شگرد داستانی در شاهنامه، نمونههای برتر گفتوگو که عمدتا ویژة بخش پهلوانی هستند، تحلیل و بررسی شده است و در پایان، در باب موضوع گفتوگوها که با توجه به موقعیت و محل آن فرق میکند نیز بحث شده است و چنین نتیجه گرفته شده که تجلیگاه این شگرد داستانی در بخش پهلوانی است و موضوع غالب این گفتوگوها نیز عمدتا مفاخره و اظهار برتری است.
This study explores dialogue، a dominant style in both traditional and contemporary poetry / prose narrative literature، in Shahname as a classical masterpiece. To this end، initially، the concept and terminology of dialogue is scrutinized from the viewpoint of narration and its position and functions are discussed. Then، a reasonably large number of various dialogues are extracted from Shahname and examined in terms of their different features، including their in/directness and the partners. Finally، to analyze the role of this literary element، a subset of the distinguished dialogues basically concerned with champions are analyzed further for their content and topic and how they correspond with the conditions and setting factors. It is concluded that the literary element under study is basically represented in the heroic section and the dominant theme is boastfulness.
خلاصه ماشینی:
"رستم پس از دیدن پیران به او میگوید، کیخسرو به جهت مادر ـ دختر افراسیاب ـ نمیخواهد با او بجنگد، بلکه کشندگان سیاوش و فرود را طلب میکند، رستم به پیران نیز پیشنهاد میدهد با توجه به سختیهای بسیاری که پیران در دربار افراسیاب کشیده است به دربار کیخسرو بپیوندد، پیران به نزد خاقان چین برمیگردد، و پیام رستم را به او تسلیم میکند و سعی میکند سپاه خاقان را قانع کند که دست از جنگ بکشند، لکن کاموسیان حاضر نمیشوند و بر طبل جنگ میکوبند و در نهایت شنگل یکی از قهرمانان مخالف آشتی پای به میدان میگذارد و رو در روی رستم، پهلوان ایرانی قرار میگیرد و چنین میغرد: بگویید کان مرد سگزی کجاست یکی کرد خواهم بر او نیزه راست رستم پس از شنیدن آوای شنگل، خود را به او معرفی میکند و به حالت پرخاش به وی میگوید: مرا نام رستم کند زال زرنگه کن که سگزی کنون مرگ تست تو سگزی چرا خوانی ای بدگهرکفن بیگمان جوشن و ترگ تست...
ساختار کلی این گفتوگوها از منظر دوسویة آن، یا به تعبیری گوینده و مخاطب و نیز محور و موضوع، در چند داستان مشهور بررسی و تحلیل شد و چنین نتیجه حاصل گردیدکه همین گفتوگوها، هم موجب ماندن خواننده و مخاطب شاهنامه در فضای داستان میشود و هم نشانگر میزان توان فردوسی در به کارگیری واژگان و ادبیات خاص برای هر یک از قهرمانان با توجه به موقعیت اجتماعی و طبقه آنهاست که تا حدودی باعث پویایی شاهنامه شده است؛ زیرا تا اندازهای نوع گفتار هر یک و سخن آنها با توجه به ویژگیهای شخصی و اجتماعی و حتی موقعیت مکانی و نوع حریف تغییر میکند."