(OCD (Obsessive - Compulsive Disorder ادب و هنر

"OCD(Obsessive-Compulsive Disorder) مانی فرسایی زهره خانم وسواسی بود. حمید-پسر زهره خانم-با ما دوست بود،همسایه و همشاگردی بود،ولی خیلی کم می‌شد سروکله‌اش توی کوچه‌ و بازی‌های ما پیدا شود. چندباری هم‌ که آمد بیرون و همبازی ما شد با تهدید و پس‌گردنی او برگشت‌ خانه. زهره خانم از اذان صبح شروع می‌کرد به شستن؛شستن‌ خودش،حیاط،پنجره‌ها،اتاق‌ها،آشپزخانه،ظرف‌ها،دست‌ و صورت حمید که تازه از حمام درآمده،باز ظرف‌ها،باز دوباره‌ حیاط و.. هیچ‌چیزی در خانه زهره خانم از جای ثابتش‌ تکان نمی‌خورد. پدر حمید هیچ‌وقت نبود،مسافرت بود همیشه. حمید توپ‌ را برداشت و همان وقت بود که سروکله زهره خانم پیدا شد. فردا صبحش‌ که حمید آمد مدرسه،دست و گردنش خراش خورده بود از کشیدن سنگ پا. مادرم می‌گفت‌ زهره خانم که مرده بود،حمید تا چهل و هشت ساعت به‌ کسی خبر نداده و جنازه را دست نزده بود. روی جنازه را پر کرده بود از محتویات سطل زباله‌شان با دست پفکیش موهای‌ زهره خانم را شانه کرده."