چکیده:
آنچه از نظریهء مهم تجلی در عرفان ابن عربی بیشتر مورد تبیین و تشریح قرار گرفته است، بیان مفاهیم و قواعر و کاربردهای این نظریه در عرفان نظری وی است،و اغلب از نقش این مفهوم و قواعد و کاربردهای آن در عرفان عملی غفلت شده است. مقالهء پیش رو،عهدهدار تبیین این بعد از نظریهء«تجلی»در عرفان عملی ابن عربی است. اگر تجلی در عرفان نظری محیی الدین در ظهور مظاهر از مبدأ و رجوع آنها به او در دو قوس نزول و صعود نقش دارد،اما این مفهوم در عرفان عملی وی عبارت است از تابش نور الهی بر قلب سالک که باعث ترقی وی در قوس صعود میگردد و کارکردهای متفاوتی با تجلی در عرفان نظری دارد.در این مقاله،ضمن اشاره به این کارکردها به وجه تمایز تجلی از مرادفات آن مانند کشف و شهود،همچنین احکام پنجگانهء تجلی در عرفان عملی ابن عربی،و بالاخره اقسام آن از جمله تجلی ذاتی،تجلی صفاتی و تجلی افعالی نیز تلاش جهت حل معضل (پارادوکس)تجلی ذات در عرفان ابن عربی پرداخته میشود.
What are more explained and classified in Ibn ‘Arabi’s theoritical mysticism are the concept، principles and functions of the theory of Tajalli while the important role of this theory in his practical Sufism is mostly ignored.
If Tajjali in the theoritical teachings of Ibn ‘Arabi is the main cause of creation and through the arc of descent and ascend plays an important part in the appearance of creatures from and returning them to God، this concept in his practical teachings means the radiation of Divine Light on the heart of wayfarer that transcends him towards the Ultimate Reality.
In this article، in addition to considering new functions of the theory in the practical mysticism of Ibn ‘Arabi، an attempt has been made to explain the various divisions of Tajalli i.e. manifestation of Essence، manifestation of Atributes and manifestation of Names and also to resolve the paradoxical problem of the manifestation of Essence in Ibn ‘Arabi’s school.
خلاصه ماشینی:
"اگر تجلی در عرفان نظری محیی الدین در ظهور مظاهر از مبدأ و رجوع آنها به او در دو قوس نزول و صعود نقش دارد،اما این مفهوم در عرفان عملی وی عبارت است از تابش نور الهی بر قلب سالک که باعث ترقی وی در قوس صعود میگردد و کارکردهای متفاوتی با تجلی در عرفان نظری دارد.
ک:شرح منازل السائرین،ص 015-615)ابن عربی از علمی به نام علم التجلی یا معرفت تجلیات الهی نام میبرد که جزء هفت علمی است که به عارفان اختصاص داده شده است و مفاد این علم،آن است که تجلی الهی دائمی است و حجابی بر او نیست،هرچند آن را درنیابند؛چرا که حضرت الهی که مبدأ تجلیات است،اولا بیانقطاع است و ثانیا بیمانع و حجاب(فتوحات(ی)،351/1؛فتوحات(ق)، 303/2 و فصوص الحکم،ص 331) او معرفت اسماء،معرفت تجلیات و معرفت خطاب حق به زبان شرایع را سه علم نخست مختص اهل معرفت دانسته و ارتباط این سه را نیز بدینسان توضیح میدهد: شرایع(اوصاف تشبیهی و انسانوار مطرح در شرایع)دلیل تجلیات است و تجلیات دلیل اسماء الهی(فتوحات(ق)،052/2 و 73)در نهایت درک وحدت وجود و اندراج کثرت در وحدت نیز محصول تجلی الهی است.
ج. قونوی نیز در توضیح تجلی ذاتی(تجلی ذاتی برخی در اصطلاح ابن عربی) میگوید:«تفاوت این تجلی با دیگر تجلیات در چند چیز است:اولا این تجلی،حاصل ظهور وسیعترین تعینات(تعین مطلق)است نه تعین خاص؛ثانیا در این تجلی،شهود حقیقت خارج از مرآت و مظهری خاص متحقق میشود یعنی حقیقت من حیث هی هی ادراک میشود نه در قالب خاص وقابل محدود؛ثالثا این تجلی پس از حصول سایر تجلیات و متجلی شده فرد به سایر اقسام تجلیات اسما و صفات حاصل میشود و هو شهود الکمل و هو التجلی الذات و له مقام التوحید الاعلی و مبدئیة الحق یلی هذا التعین."