چکیده:
شمس بهطور طبیعی آیرونیک است،یعنی نوع اندیشه و شیوهء سخن گفتن او به گونهای است که موجب میشود،بهطور طبیعی ساختارهای عادی زبان شکسته شود و نوعی پوشیدهگویی و رند معنایی(کلام آیرونیک)در سخن او پدید آید.آیرونی،نوعی شیوه بیانی است که تقریبا معادل اصطلاحات ادبی رایجی همچون تجاهل العارف طنزآمیز،مجاز به علاقه تضاد،مدح شبیه به ذم،ذم شبیه به مدح،کنایه طنزآمیز،طعنه، استهزا و ایهام به کار میرود.به بیان دیگر،نوعی دوگانگی بیانی خلاف انتظار،یا نوعی استنباط خلاف مقصود گوینده است که با عنوان آیرونی از قرن هجدهم به بعد در ادبیات اروپا شایع شده است.اما ریشهء لغوی آن به زمان سقراط و یونان باستان و شیوههای بیانی آن حتی به پیشتر از آن برمیگردد،زیرا این شیوه سخن گفتن همواره با زبان همراه بوده است،چنان که در بسیاری از آثار ادبی کلاسیک فارسی نیز نمونههای آن را میتوان یافت از جمله در مقالات شمس که دارای زبان و شیوههای بیانی خاصی است،انواع مختلف آیرونی را میتوان نشان داد.در واقع شمس برای برجسته کردن کلام خویش،بهطور طبیعی و به گونهای که اصلا مصنوعی به نظر نمیرسد،از این شیوه به خوبی بهره جسته است.سخن و اندیشهء
Irony is a type of diction that is used nearly equivalent to current literary idioms such as comic rhetorical question، metaphor، antanagoge، blaming، comical allusion، sarcasm، mockery and punning. In other words irony is the amusing or strange aspect of a situation that is very different from what we expect، or the use of words that say the opposite of what we really mean.
This kind of diction had been prevalent in the literature of Europe from the eighteen century but its origin comes back to the ancient Greece and even earlier than that.
Some examples of irony can be found in the classic literary Persian works including maqālāt Shams of Tabriz. Shams in order to distinguish his sayings has used ironic expression very well. Shams’ speech and thought is naturaly ironical، namely his manner of thinking and diction are such that break the usual structurs of language and present an ironical speech.
خلاصه ماشینی:
"اما ریشهء لغوی آن به زمان سقراط و یونان باستان و شیوههای بیانی آن حتی به پیشتر از آن برمیگردد،زیرا این شیوه سخن گفتن همواره با زبان همراه بوده است،چنان که در بسیاری از آثار ادبی کلاسیک فارسی نیز نمونههای آن را میتوان یافت از جمله در مقالات شمس که دارای زبان و شیوههای بیانی خاصی است،انواع مختلف آیرونی را میتوان نشان داد.
البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که گاهی زبان به خودی خود و بدون دخالت نویسنده یا گوینده نیز دارای موقعیت آیرونیک است که خواننده میتواند آن را در متن کشف کند.
»(همان،ص 203 و 403) پخته را گویندهء اول به معنی غذا به کار برده،اما گویندهء دوم-که شمس است-از معنی دیگر پخته که کامل شدن در تجارب معنوی است،بهره میگیرد،و این عمل او میان پرسش و پاسخ ارتباطی آیرونیک ایجاد میکند.
تو یکتا شو وگرنه از یکی او تو را چه؟»(همان،ص 592)«بیشی» غالبا صفتی است خوب و«کمی»بد،اما چنانکه میبینیم جای این دو صفت در چارچوب اندیشهء عارفانه جابهجا میشود؛چرا که شمس از بیشی کثرت و از کمی وحدت را در نظر داشته،اما کاربرد این واژههای خاص در برابر کثرت و وحدت، معانی دیگری را به ذهن میرساند که از آن معانی آیرونیک دریافت میشود.
چنانکه شمس خود نیز درصدد نادیده گرفتن زبان و برداشتن این مانع است تا بتواند حجم وسیع اندیشهء عرفانی خویش را به مخاطب منتقل سازد و در نتیجه تضاد و تزاحمی که بر اثر گزیزندگی معنا و مقاومت سنتهای کلامی پدید میآید،خود به خود سبب ایجاد موقعیت آیرونیک در متن میشود."