چکیده:
<P>مقاله در صدد بررسی روش شناختی شیوهء فقها در پرداختن به احکام هر مسأله و فقهی است.</P><P> نویسندگان بیان میکنند که فقها پیش از پرداختن به مسائل فقهی،به تعریف آن مبادرت کردهاند، یعنی شناسایی موضوع در نظر آنان بیش از هر چیز اهمیت و اولویت دارد؛زیرا معنای لغوی مثلا صلوهء یا حج یا زکات با تعریف اصطلاحی اینها در فقه متفاوت است.حتی تبادر معنوی آنها در ذهن فقیهان غیر از معنای متبادر از اینها در ذهن عموم بوده است.</P><P> بررسی رویه و روش فقها دربارهء تعریف واژگان گویای این است که فقها به منطق تعریفی ویژهای دست یافتهاند.نویسندگان در این مقاله کوشیدهاند اولا منطق فقها در مورد وقف شناسایی کنند؛ ثانیا بررسی کنند که آیا تلقی فقیهان از وقف مانند تلقی آنها از صلاهء و صوم است.آیا وقف از واژگان تابع تحولات و متغیرهای عرفی و تخصصی است،سوم آنکه این منطق تا چه اندازه در بین آحاد مردم و اقشار جامعه نفوذ کرده و مردم با این تعریفها چقدر آشنا هستند و سعی کردهاند وظایف شرعی خود در عرصه وقف را با این تعاریف منطبق سازند.به عبارت دیگر،این مقاله در صدد تبیین و تشریح دو نکته است.الف:تلقی و درک فقیهانه از وقف چیست؟ب:تقریب یا تباعد ذهنیت عمومی مردم از این تعاریف.</P>
خلاصه ماشینی:
"تعاریف یاد شده بیانگر عملی بودند که واقف انجام میدهد؛زیرا«تحبیس الأصل و تسبیل المنفعة»یا«تحبیس الأصل و إطلاق المنفعة»یا تحبیس الأصل و تسبیل الثمرة»همگی گویای این مطلب است که واقف در هنگام انشای وقف، عین مال را نگاه میدارد و منافع آن را آزاد میسازد،ولی در عین حال این پرسش باقی میماند که مالکیت رقبهء وقفی چه وضعی پیدا میکند؟ آیا وقف،تملیک عین به موقوف علیه است با قید نگاهداشتن آن-که از قابلیت«نقل و انتقال»ساقط میگردد-یا آنکه وقف،اخراج ملک از مالکیت مالک است بدون آنکه تملیک کسی گردد؟به عبارت دیگر،آیا وقف حقیقتی است در مقابل تملیک،و آن خقیقت صرفا«فک الملک»است به این معنی که در وقف، ملک از ملکیت رها میشود و ملک کسی نمیگردد؟ آیا وقف،تملیک موقوف است یا فک ملک،و به عبارت روشنتر،آیا وقف نوعی تملیک است که صلاحیت نقل مجدد را ندارد و بر همان ملکیت موقوف علیهم باقی میماند یا آنکه وقف،صرفا آزاد ساختن عین موقوف است که از ملکیت مالک اول بیرون رفته و به ملکیت کسی در نیامده،و البته موقوف علیهم صرفا خق انتفاع دارند بدون آنکه حقی نسبت به اصل رقبه پیدا کنند؟23 صاحب جواهر وقف را مالک موقوف علیه میداند و به دلیل عدم جواز بیع را وجود مانع میداند و اساسا جواز انتقال را به هر صورت اعم از بیع،هبه و غیره، با ماهیت وقف منافی میداند."