خلاصه ماشینی:
"اینها هم علاقمند شدند که تبلیغاتشان را توسط ما انجام بدهند و کمکم ملکی به فکر تشکیل حزب افتاد و مخصوصا پس از تشکیل حزب بود که متوجه شد جبهه ملی برای نفت برنامه ندارد و همانگونه که در آن مقاله نوشتهام، یکی از کارشناسان دولت ملی در نطقی که در 22 تیرماه 9231 کرد،گفت:«ما میخواهیم انگلیسیها را وادار به عقد قرارداد جیدد بکنیم».
شما از بدو آشنائیتان با او،رویکرد او را نسبت به جریان بقائی و جریانات بعدی چگونه دیدد و با چه نگاه و اعتقادی در روزنامه شاهد و یا سایر نشریات مینوشت؟ اگر دقت کرده باشید جلال در یکی از نامههایش نوشته که به هنگام شروع کار در روزنامه«شاهد»به او گفته بودند که به تو حقوق هم میدهیم،بنابراین در وهله اول جلال میخواست با یک تیر دو نشان بزند، هم پولی بگیرد و هم موقعیتی در آنجا داشته باشد.
آن بهانهها البته شبیه به بهانههای مخالفان نهضت ملی نبود که میآمدند و ژستهای شجاعانه میگرفتند، یعنی بهانههایش منفی نبود،ولی در عین حال میآمد و میگفت که من الان دیگر کار را میگذارم زمین،اما جریان کلی برای جلال مثل چشمه آبی بود که نمیتوانست از آن جدا شود.
به دستور ملکی چند نفر دانشجو رفته بودند نزدیک دکتر مصدق و از او خواستند کار نفت را به دست خود تمام کند و انعطاف به خرج دهد،ولی او گفت:«شما توقع دارید که من دنبالهروی عاقد قرارداد 3391 باشم؟» خانمی از میان جمع گفت:«آقا!این کاری است که باید به دست شما انجام شود و این چیزی است که مردم ما میخواهند و به آن نیاز دارند،و گرنه معلوم نیست که دیگر چنین موقعیتی برای مملکت ما پیش بیاید."