خلاصه ماشینی:
"آقای الف او را برای این که هنوز به شغل شریق تدریس هنر ادامه میدهد تحسین میکند،ولی از سلامتی که در قیافهی آقای ح میبیند متعجب میشود.
تا حالا آقای الف چندین بار گرفتاری خود را برای دیگران نقل کرده که با ترکیب تصویری از سنگ برجسته،شاهی از گذشته و شباهتی از تمثال کنونی آن،نظر طنزآمیز خود را به روی بوم آورده و قسر در رفته و حقوق خود را گرفته و کارش را نیز از دست نداده بود.
آقای الف یادش میآید که آقای ح با کاری که اسم خودش را روی آن امضا کرده بود،جایزهی دوم را گرفته بود،ولی بعدها به خاطر تقلب او که لو رفته بود، از دریافت پول جایزه بینصیب مانده بود.
آقای ح حالا نارنگی دوم خود را هم پوست کنده بود و هر قاچ آن را با نظم،بین قاچهای سیب دور بشقاب چیده و لبخند زنان به او تعارف میکند."