خلاصه ماشینی:
"زندگی سوسکی محمد رضا حیدری مورچه داشت از کنار درخت زردآلو میگذشت که یکهو چشمش به یه زردآلوی لپ گلی افتاد؛از همونهایی که یا ترش ترش هستند یا شیرین شیرین.
این بود که مورچه عصبانی شد.
مورچه سر شو بالا گرفت و برای اینکه ترسناکتر به نظر بیاد شاخکهاشو تیز و راست کرد و گفت:«آهای زردنبو!یالا بیا پایین ببینم!».
زردآلو که خیلی مغرور بود پیش خودش فکر کرد:«اوه!کوچولوی بیچاره.
بعد گفت:«حاجی میره مکه یا مکه میره حاجی!خیلی دلت میخواد خودت بیا بالا».
مورچه که خیلی عصبانی شده بود،راحت از درخت رفت بالا و به زردآلو رسید.
میدونید چی شد؟(حتما نمیدونید)چند روز بعد که زردآلو در شکم مورچه هضم شد،مورچه این شکلی شد: چون هستهی زردآلو هضم نمیشه!
اونوقت در جلسهی آکادمی زیستشناسان سال 678 از هزارهی دوم گفت: «خانمها،آقایان!امروز دنیا به کشف جدیدی نایل شد،البته به وسیلهی من!و اونم این سوسک زیباست که من اونو Beatle 1نامگذاری میکنم..."