خلاصه ماشینی:
"خاطر او که بود؟ معصومه عباسی یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند،اطلاعیه بزرگی را در تابلوی اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود: «دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت.
همه پیش خود فکر میکردند:«این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟بههرحال خوب شد که مرد!» کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی نزدیک تابوت میرفتند و وقتی به درون تابوت نگاه میکردند ناگهان خشکشان میزد و زبانشان بند میآمد.
نوشتهای نیز بدین مضمون در کنار آینه بود:«تنها یک نفر وجود دارد که میتواند مانع رشد شما شود و او هم کسی نیست جزء خود شما.
شما تنها کسی هستید که میتوانید به خودتان کمک کنید.
زندگی شما تنها فقط وقتی تغییر میکند که شما تغییر کنید،باورهای محدودکننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسی هستید که مسئول زندگی خودتان میباشید."