چکیده:
مقاله حاضر بیانگر تعریف ، پیشینه ، خاستگاه و دگرگـونیهـای معنـایی هیستوریسـیزم در طـی زمـان اسـت . سـپس در مقـام نقـد اندیشـه تاریخینگر، به تبیین ایده های دو منتقد این تفکر یعنی «روی کلوزر» و
«کارل پیج » میپردازد. نگارنده نیز معتقد است این نظریه ، فاقد بنیـانی محکم میباشد و از تبیین روشمند مبانی خود ناتوان است .
خلاصه ماشینی:
"این معنا به عنوان نظریه پیشبینیپذیری تاریخی و جبرگرایی تلقی میشد و با معنای معمول و متفاوت واژه مزبور که مفهوم مخالف آن یعنی«فردیت»، «خودانگیختگی»3و«احتراز از تعمیم»را خاطرنشان مینمود،کاملا در تعارض بود؛ولی هنگامی که پوپر،اثر مشهور خود با نام فقر تاریخینگری را به رشته تحریر درآورد،واژه ẓHistorismẒ همچنان برای توصیف سنت ژرمن به کار میرفت و بهطور صریح،استفاده خود را از واژه ẓHistoricismẒ از استفاده قراردادی و عرفی واژه ẓHistorismẒ تفکیک نمود و برای کاربرد این دو واژه تمایز قائل شد.
تمایز تاریخینگری کلاسیک(دیدگاه امثال دیلتای)با تاریخینگری فلسفی (دیدگاه گادامر)به این است که در دیدگاه گادامر،بهتبع استادش هیدگر، تاریخمندی به ذات وجود انسان سرایت میکند و در نتیجه فهم به عنوان شأن اساسی انسان نیز ذاتا تاریخمند میگردد؛به عبارت دیگر،در تاریخینگری کلاسیک، فهم انسان بهتبع تغییر فرهنگ و سنت و شرایط پیرامونی دگرگون میشود؛اما در تاریخینگری فلسفی،تغییر و دگرگونی از درون ذات انسان میجوشد و نه تنها هر انسانی متفاوت از انسان دیگر میفهمد،همواره در حال انتظار برای تغییر فهم خود در هر امری است و این انتظار دائما تجدید میشود و هرگز پایان نمییابد و چون هرکس،زاده زمان و شرایط انحصاری خود است،دیگر سخن از فهم برتر ناصواب است و آنچه هست،فهمهای متفاوت است.
(1994:xxxiii) اشکال این است که اولا،آیاانی همه قضایای کلی،ناقض تز تاریخینگری نیست که معرفت کلی و پایدار را برنمیتابد؟ثانیا،ادعای اصلی نظریه که بهنحو کلی مطرح شده است،با سایه افکندن بر خود نظریه،آن را از بین نمیبرد؟آیا ندانسته خود را طرد و در نتیجه به نحوی از خود به عنوان یک تئوری فلسفی سلب صلاحیت (1).
(Ibid:90) نیهلیسم بودن هیستوریسیزم به این معنا نیست که خود نظریه فی نفسه یک تبیین گزافی است؛بلکه به عنوان یک دکترین درباره معنادار ساختن اشیا دچار هرج و مرج میشود."