چکیده:
هویت تحلیل هر مفهومی در واقعیت به مختصات دیدگاه نظری حاکم بر آن مربوط میشود. دیدگاههای نظری نیز از پیشفرضهای خود که در چارچوب سیاسی- اجتماعی خاصی طراحی شدهاند، عدول نمیکند. لذا برای درک عمیق نظری هر مفهومی، لازم است آن را بر اساس الگویی که به آن تعلق دارد، تحلیل کرد. حال یکی از مفاهیم اساسی در تحلیل ساختارهای سیاسی جوامع، مفهوم دموکراسی است که در نظام اجتماعی ایران (پس از انقلاب)، این مفهوم در چالش با برداشتهای دینی قرار گرفته بود. لذا انجام یک بررسی از جایگاه دموکراسی که اساسا در جوامع غربی مورد نظریهپردازی قرار گرفته و مردمسالاری دینی که مورد بحث اندیشمندان دینی است، ضروری به نظر میرسد. بر این اساس، مقالة حاضر به تحلیل مفهوم دموکراسی و امکان سازگاری آن با اسلام و همچنین تفاوتهای میان دموکراسی دینی و دموکراسی سکولار غربی میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"(عنایت، 1380، ص 237) برای بحث و بررسی بیشتر در این زمینه و روشن ساختن ابعاد مختلف مسئله، برآن شدیم که به دنبال این پرسش باشیم که: اولا، آیا میتوان میان دموکراسی و دین رابطة مستقیم و به هم وابسته ایجاد کرد؟ ثانیا، آیا دموکراسی میتواند شکل دینی به خود بگیرد و از طرفی، آیا دین نیز توان سازگاری با مردمسالاری را دارد؟ ثالثا، دموکراسی در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، چه جایگاهی داشته است؟ رابعا، آیا دموکراسی همواره باید همراه و ملازم با سکولاریسم باشد یا نه؟ خامسا، اگر دین بتواند با دموکراسی به نوعی اجماع دست پیدا کند، آیا چنین دموکراسیای دارای همان محتوایی خواهد بود که در غرب از آن استنباط میشود؟ با توجه به مباحث مذکور، فرضیة اصلی تحقیق حاضر این است که نوع دموکراسی در کشورهای مختلف، بستگی به گرایشهای ایدئولوژیک و نظام اعتقادی نیروهای اجتماعی آنان دارد و فرضیة فرعی این است که ایدة تلازم سکولاریسم و دموکراسی، بر اثر سابقه تفکر اجتماعی غربی و گفتمان برآمده از آن و نیز تمایل ناخودآگاه مخاطبان به پذیرش ایدههای غربی به وجود آمده است.
ولی در تفسیر غربی، منشأ قدرت سیاسی، مردمی محض است که این خود مهمترین نقطة جدایی میان دو تفسیر اسلامی و غربی از حکومت مردمی (دموکراسی) به شمار میرود؛ 1 زیرا رأی اکثریت در تفسیر غربی از آن جهت بها دارد که تنها برخاسته ازخواست مردم است، بدون آنکه از جایی فراتر (شریعت) یا از فطرت اصیل الهام گرفته باشد."