چکیده:
استراتژی تولید را بعنوان اتخاذ الگوئی از تصمیمات تولیدی اعم از ساختاری و زیرساختاری که سازمان تولیدی را در رسیدن به اهداف تولیدی منطبق بر اهداف کسب و کار یاری میرساند تعریف میکنند.ادبیات استراتژی تولید مشتمل بر دو زمینه عمده طراحی محتوا و فرایند تدوین استراتژی تولید است.مطالعات نشاندهنده تمرکز کمتر محققین بر فرایند استراتژی تولید می باشد.در این مقاله،نویسندگان پس از بررسی ادبیات تحقیق و مدلهای مختلف فرایند استراتژی تولید،با برشمردن مشکلات موجود در مدلهای فعلی،مدلی را بعنوان چارچوب پیشنهادی ارائه کردند.جهت بررسی صحت مدل پیشنهادی،آن در یک شرکت تولیدی مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه نشاندهنده مناسب بودن این روش بود.در انتها نیز محدودیتها و پیشنهادات ارائه شد.
خلاصه ماشینی:
"با مقایسه شکل تصمیمات تولیدی در سیستم OPL و آنچه عملا در شرکت مورد مطالعه وجود دارد میتوان نتیجه گرفت که شباهت زیادی بین آنها وجود دارد و از آنجائیکه مورد مطالعه از نظر معیارهای عملکردی نیز موفق میباشد میتوان نتیجه گرفت چارچوب پیشنهادی این مقاله میتواند روش مناسبی در جهت فرایند استراتژی تولید باشد.
اما مشکلاتی که در روش کار آنها وجود دارد را میتوان بدین صورت برشمرد،تعداد محدود تصمیم تولیدی در نظر گرفته شده،انتخاب نوع شناسی خاصی از اهداف تولیدی بدون بررسی بقیه پیکرهبندیها و در نهایت رویه پیچیده و کیفی انتخاب نهایی اقدامهای عملی،تعدادی از نویسندگان نیز سعی کردهاند با کنار یکدیگر قرار دادن کلیه متغیرها و روابط حاکم بین آنها درصدد تبیین استراتژی تولید برآیند (Karacapilidis etal,2006; Tan Plats,2004 a,b,c;Samson,1990) ،اینگونه مدلها را میتوان بیشتر به مدلی شمائلی از روابط بین متغیرهای تولیدی شبیه دانست،زیرا مدیران شرکتهای تولیدی کمتر قادر به استفاده از اینگونه مدلها که در قالب نرمافزارهای رایانهای میشد هستند و پیچیدگیهای این مدلها مانع از کاربرپسند شدن آنها شده است.
بنابراین رویهای پنج مرحلهای برای اینکار ارائه شد که ضمن در نظر گرفتن عوامل محیطی تاثیرگذار در استراتژی تولید،که تقریبا در هیچ مدلی به آن اشاره عینی نشده بود،از یک رویکرد کمی کاربرپسند (AHP) جهت انتخاب اهداف تولیدی با توجه به عوامل محیطی استفاده گردید و همچنین با ابداع یک رویکرد بسیار ساده و طراحی حدود اطمینان کنترلی سعی شد تا تصمیم گیری کیفی مدیران سازمانی که برمبنای قضاوتهای ذهنی انجام میپذیرد تحت کنترل درآورده شده و مبنائی برای ختم تصمیمگیریهای کیفی که اکثرا با مشکل مواجه میشود ارائه گردد."