چکیده:
دو پارادایم امنیت انسانی و توسعه پایدار،پس از پایان جنگ سرد و با پیش گامی ارگانهای سازمان ملل طرح شدهاند.طرح دو پارادایم مذکور،نشان از آن دارد که محققان و پژوهشگران مطالعات امنیت ملی،در پارادایمهای سابق کاستیهایی مشاهده میکردند.ازاینرو،در نگاهی دقیقتر،معلوم میشود هر دو پارادایم از موضوعات مشابهی انتقاد و راهحلهای مشابهی مطرح میکنند.بنابراین،بین آنها همپوشانیها و شباهتهای قابل توجهی دیده میشود؛از جمله اینکه هر دو بر ستونهای مشترک جامعه،اقتصاد و محیط زیست باتأکیدات متفاوت تکیه میکنند.در نوشتار حاضر،پس از بررسی محتوای دو پارادایم مذکور،درسهایی که آن دو میتوانند از یکدیگر بیاموزند،مطرح شده و استدلال میشود که به دلایل فوق میتوان آنها را در پارادیم واحد و جامع ترکیب کرد،پارادایمی که احتمالا میتواند عنوان «امنیت انسانی پایدار»داشته باشد.
As two paradigms، Human Security and Sustainable Development approaches، gained importance in the post-cold war era، with the leading role of UN organizations. Proposing these paradigms، suggests that the scholars and researchers had observed some inconsistencies in the former paradigms of security studies. Then in a near look، this becomes evident that these paradigms criticize the similar subjects (such as state-centred strategies for obtaining security and overlooking the true needs of human beings، neglecting the environmental dimension of security and rights of future generations) and propose some similar guidelines(giving priority to human individual in the evaluating and preparing the list of threats، focusing on protecting the Environment and its importance in the securing the health and security for human beings and the well-being and the life quality of future generations، taking into consideration the newer threats، especially threats of the global scale، and paying attention to the political arena and participation، poverty and threats it causes).
Then، it can be argued that، there will be many overlaps and similarities between two paradigms، among others these paradigms rest on common tenets (society، economy and environment)، although with some nuances in emphases. In this paper، after investigating the content of two paradigms، the lessons that these two can learn from each other will be discussed and it will argued that according the aforementioned arguments ، these two can be merged in a comprehensive and single paradigm which probably will be called “Sustainable Human Security” paradigm.
خلاصه ماشینی:
البته مسأله نسبت محیط زیست و توسعه پایدار،نکتهای است که از چند دههء قبل هم به آن توجه شده بود،اما پس از جنگ و مبحث جهانی شدن و به تبع آن ایجاد خودآگاهی سیارهای(آگاهی و تفطن به این امر که یک سیاره بیشتر برای حیات بشری وجود ندارد و همهء اجزا و عناصر آن سیاره ربط متقابل و نزدیکی با یکدیگر دارند)،دیدگاههای فراوانی در این خصوص طرح و نسبت محیط زیست و توسعه پایدار و همینطور ربط محیط زیست و امنیت مورد توجه قرار گرفت.
جان کلام این بود که اگر دولت برای حفظ شهروندان و رفاه و کرامت آنان ایجاد شده است،آیا با تعریفی دولت محور از امنیت ملی لزوما این اهداف تأمین میشود یا نخبگان و حاکمان با این تعاریف به جای آنکه امنیت مردم را حفظ کنند،اعمال و خطمشیهای خویش را دنبال میکنند؟همچنین،این سؤال مطرح بود که آیا وظیفهء دولت صرفا حفظ سرحدات و مرزهای کشور در مقابل نیروهای بیگانه است و برای رفاه سطح زندگی مردم و کرامت انسانیشان مسئولیتی ندارد؟آیا آنچه مردم تهدید و خطر قلمداد میکنند با تهدیدات و خطرات موردنظر نخبگان و سیاستمداران یکسان است؟مثلا شهروند مشغول به کار کشاورزی،نگرانیاش از آفات طبیعی و مخاطرات دیگری (1).
Commanitu Security (به تصویر صفحه مراجعه شود)همکاری چندین کشور و حتی همهء کشورها نیاز دارد و ازهمینروست که خودآگاهی سیارهای و ضرورت حراست از سیارهء زمین1توسط بازیگران ملی و ماوراملی و غیردولتی به وجود آمده و تقویت شده است.