خلاصه ماشینی:
"چند بار؛ سه یا چهار هانیبال الخاص (به تصویر صفحه مراجعه شود) چند بار؛سه یا چهار،بامداد عزیز که از دو سال پیش تاکنون تو برای من اقیانوسی، کوهی،این شکوه پادرجایی،فراز و فرود و گردنکشی،که میدانم و آن ژرفا و بیکرانهگی پرواز و گردابه و خیزاب که یقین دارم حدت در دادرسی من از بیست به صفر و از صفر به بیست رسیده است؟ خیال کردم که خود خدابینی.
به پچ پیچهای خود مردمی خوانان کودکانه و کودتانه گوش کردم.
آنچه میماند پرسش پرلرزشی است که: من ز راه خود بدر بودستم آیا؟ فاش کردم رازهائی را یا نگفتم آنچه کان شاید یا تخلص سرخ بامداد به پایان بردم لحظهلحظهی تلخ انتظار خویش؟ پس از دو نمایشگاهم:اولی در 6 سالگیام به احترام نیما،دومی در 07 سالگیام به احترام فروغ،خواستم سومین و آخرین بزرگداشتم از احمد شاملوی زنده باشد که تو با دیدار آشنایت به من آموختی: «مرده پرستگانیم ای باد شرطه برخیز..."