خلاصه ماشینی:
"از لحاظ پزشکی منظورتان نکند قلبتان است؟یا خودمانیاش داغ دل؟ ما که طبق مشق شما «سراپا اگر زرد و پژمردهایم/ ولی دل به پائیز نسپردهایم» «چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خوردهایم» اگر داغ دل بود ما دیدهایم،استاد روزهای ناگزیر زندگی!حالا که روحتان اهل پرواز و نفستان از ما دور است میفهمم که«ناگهان!چه زود دیر میشود» در نامهات،دلت با خط خوش نوشته بود: «این روزها که میگذرد هر روز احساس میکنم که کسی در باد فریاد میزند.
روزی که روز تازه پروازها،روزی که نامهها همه باز است،روزی که جای نامه و مهر و تمبر بال کبوتری را امضا کنیم...
با من بگو که آیا،من نیز در روزگار آمدنت هستم؟» آن سوال تو بود و این سوال من که:«حال سوال و حوصلهی قیل و قال کو؟» و واقعیتش این است که بهارم را آذرخش خزانزده کرده و دیگر «خستهام از آرزوها،آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی،بالهای استعاری» در اتاق بیدیوار و بیسقف زندگی«روی میز خالی من،صفحه باز حوادث در ستون تسلیتها نامی از ما یادگاری»میماند ولی در صفحه،نه!در صحفهی دل ما نام بلندت خوش نشسته است،قیصرانه!"