چکیده:
شاید قومی را نتوان یافت که فرهنگی مستقل و تأثیرناپذیر از فرهنگهای دیگر داشته باشد فرهنگ ما نیز مشمول همین اصل کلی است و اساتیر ایران معروف عناصر اساتیر مختلفی است که در آسیای میانه و نجد ایران به هم آمیختهاند شما چگونه میتوانید شکلگیری و تأثیرپذیری اساتیر ایرانی را تشریح کنید؟ در نیم روز یک روز سرد پاییزی برای دیدار با یکی از مردان وارسته و شیفتهی فرهنگ،هنر و ادب ایران زمین به یکی از مهجورترین و دور افتادهترین جاهای این مرز و بوم اهورایی رفتیم.شاید تاکنون نام آن را نشنیدهاید یا شنیدهاید و به سادگی از کنار آن گذشتهاید به هر گمان بنیاد نیشابور و فریدون جنیدی نامهایی هستند که سالهای بسیاریست به هم پیوند خوردهاند آنها باهم پیمان بستهاند که تا آن دم که برمیدمد برای این دیار پاک اهواریی بیگمان از جان مایه بگذارند برای تاریخ،فرهنگ،هنر و ادب ایرانی که پس هزاران سال هنوز استوار و پابرجا مانده است. من به همراه نسرین خنجری به دیدار آنها میرویم که شاید دیرگاهیست که از سوی مراکز آموزشی و دانشگاهی ایران مورد غفلت قرار گرفتهاند و اوست که هنوز بیریا و صمیمانه بدون هیچ چشم داشتی به آموزش و ترویج فرهنگ،هنر و زبان باستانی ایران زمین میپردازد و او کسی نیست جز استاد فریدون جنیدی،او که ما را چه مهربانانه در آغوش گرم بنیاد نیشابور برای گفتوشنودی دوستانه بدون فخر و تبختر پذیرا شد. سخن بسیار بود و گاه تنگ و نتوانستیم همهی آنچه را که استاد میگویند بر روی پوستهی سپید برگ پیاده کنیم و تنها گوش سپردیم و آنجاست که خواهی یا نخواهی به ایرانی بودن خویش میبالی و به ناز میخرامی،تو انسان ایرانی هستی و باید باور داشت و به پاسداشت این باور نگذاریم ایران آرایایی ما دچار فراموشی بیفرهنگی و بیهویتی شود.
خلاصه ماشینی:
"من در آغاز و همانطور که پیشتر گفتم شاهنامه را چهار موبد آن را از متون پهلوی و یا اوستایی به پارسی برگرداندند و آنها پیشتر از فردوسی بودند و همهی اینها بعدها به دست فردوسی رسیده و میتوانیم به روشنی بگوییم که فردوسی امینترین ترجمان جهان است و تازه چیزهایی را داریم که متن پهلوی آنها نیز هست که اینها در شاهنامه آمده مثل یادگار بزرگمهر(سخنان بزرگمهر)که دقیقترین ترجمهیی که از این سخنان شده در شاهنامهی فردوسی است و تنها اوست که تا این حد موشکوفانه و دقیق است و آنچه را که به دست آورده یکییکی به پارسی برگردانده و کسی که تا این حد در ترجمه صادق است و رعایت سنت داری را میکند چگونه ممکن است از خودش داستان رستم و کاوه درست کند؟اما بایسته است در ادامه بگویم که یک اتفاقی که در شاهنامه رخ داده است ابیات افزوده است که پس از فردوسی به شاهنامه افزودهاند که آن هم در آغاز در دستگاه غزنوی این کار را کردند تا بگویند که مثلا فردوسی به تشویق محمود غزنوی این کار بزرگ را انجام داده است درحالیکه آغاز کار شاهنامه سل 073 هجری قمری بوده و محمود غزنوی در سال 083 به امارات خراسان میرسد پس چگونه ممکن است که محمود غزنوی فردوسی را به سرودن کار بزرگ و سترگ شاهنامه تشویق کند؟!و تازه پس از آن هم نویسندگانی که در ابهام معنای ابیات شاهنامه میماندند ابیاتی را به آن افزودند که آقای خالقی مطلق این کار تا حدود زیادی انجام دادهاند و ابیات افزوده را مشخص کردهاند اما من در کار دیگری که بیش از 03 سال است که بر روی آن کار میکنم منتها با دقتی سنجیدهتر و بهتر از آقای خالقی مطلق که خود را وامدار وی میدانم سعی در شناساندن آنچه را که فردوسی تحت عنوان شاهنامه سروده است داشتهام."