چکیده:
کودتای 28 مرداد صرفا یک جابجائی در قدرت نبود بلکه سرآغاز برنامهریزیهای گسترده برای تغییرات و دگرگونیهای هویتی در ایران بود.تغییراتی که ابتدا نظام سیاسی و سرانجام جامعه ایران را درنوردید: چهره کابینه،مجلس،احزاب سیاسی و ارتش را دگرگون ساخت؛روابط خارجی و نظام اقتصادی و اجتماعی ایران را در فضا و بستری کاملا مغایر با دوران نهضت ملی قرار داد.در واقع،افق جدیدی در اندیشه و عمل ایرانیان گشود که دستیابی به هویتی منطقی و متعادل را برای ایرانیان دشوار ساخت.این مقاله میکوشد این دگرگونیهای هویتی را مورد بحث قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"بدینسان،وزیر جنگ که مسئولیت قانونی ستاد را بر عهده داشت نمیتوانست ارتش را تحت کنترل درآورد مگر آن که با دربار و ارتش همساز باشد زیرا رئیس ستاد همراه با افسران ارشد با دستور شاه انتخاب و بر کنار میشدند و همه امور حساس و تعیین کننده آن از جمله ترفیعات،نقل و انتقالات زیر نفوذ مستقیم شاه قرار داشت (عظیمی،2731،23)بدینسان،ارتش به عنوان ابزاری راهبردی در دست سلطنت باقی ماند: شورشها صرفا طبق خواست دربار سرکوب میشد یا تداوم مییافت؛و در انتخابات استفاده از ارتش اجتنابناپذیر بود(همان،33).
او ادامه داد:جامعه ایران بر سه پایه نظام شاهنشاهی،قانوناساسی و انقلاب شاه و ملت استوار است و هر یک از این سه رکن بنیادی شئون مختلف حیات ملی را به سوی تکامل رهبری میکنند: نظام شاهنشاهی ضامن استواری وحد ملی،قاطعیت فرماندهی نظامی و نشانگر استقلال سیاسی و همچنین نقش بارز و جهانی کشور ماست.
کودتای 82 مرداد از این منظر قابل تحلیل است زیرا شکافهای تازهای در جامعه و حکومت ایران پدید آورد و آنها را در دو مسیر متفاوت قرار داد:راه مصدق که هویتی ملی،دموکراتیک و متعادل از ایرانیان ترسیم میکرد و ضمن انتقاد از رفتار سیاسی غرب و نقد سنتهای موجود،خواهان اخذ منتقدانه تمدن غرب و دستاوردهای آن و بازیگری در نظام جهانی بود،و دوم راه حکومت که از هویتی خودکامه، اقتدارگرا و مطیع غرب دفاع میکرد و بخشی از هویت مذهبی و بومی ایرانیان را انکار مینمود."