چکیده:
طرح بحث: هدف این پژوهش بررسی نگرشهای ناکارآمد دختران فراری میباشد.
روش تحقیق: طرح مورد استفاده در این پژوهش، روش علی ـ مقایسهای است. آزمودنیها
نیز مشتمل بر 60 دختر فراری ساکن در مراکز بهزیستی استان تهران، و 60 دختر عادی
هستند که به لحاظ سن، وضعیت تحصیلی و اقتصادی با دختران فراری همتراز شدهاند. هر
دو گروه به صورت تصادفی انتخاب شده و به سؤالات آزمون نگرشهای ناکارآمد وایزمن و
بک پاسخ گفتهاند.
یافتهها: نتایج نشان میدهد که نگرشهای ناکارآمد میتواند بهعنوان یک عامل
آسیبپذیری، احتمال خطر فرار را افزایش دهد. همچنین با در نظر گرفتن شکلگیری
طرحوارههای شناختی منفی در دوران کودکی (نظریه بک) ردة سنی دختران فراری، تأثیری
در میزان خطاهای شناختی آنان ندارد؛ ارتباط بین وضعیت اقتصادی و نگرشهای ناکارآمد
فقط در گروه دختران عادی، متأثر از وضعیت اقتصادی ضعیف میباشد و یافتهها بر
ارتباط فرار با سطح سواد صحه میگذارند.
خلاصه ماشینی:
"در زمینة عوامل خانوادگی مؤثر بر پدیدة فرار پژوهشهای متعددی به نقش روابط منفی و از هم گسیخته خانوادهها، مرگ یا ازدواج مجدد والدین، وجود نامادری یا ناپدری، طلاق، ناسازگاری و تشنج در محیط خانه، اعتیاد، فقر، مشکلات مالی، عدم کفایت درآمد، بیکاری، کارکردن مادر در بیرون از منزل، سوءاستفادههای جسمی و جنسی، رابطه با دوستان ناباب و خلافکار، فقدان یا کمبود محبت و روابط عاطفی، درگیریهای ارزشی با والدین، شرایط نامناسب زندگی در خانه، ترس از تنبیه و عدم درک صحیح والدین از خواستههای نوجوان، تبعیض، خشونت، افراط در نازپروری، اهمال کاری، حسادت، کثرت اولاد و تعداد عائله، مداخلة ناروا و مفرط سایر اعضای خانواده و سلطه بیجا و خشونتآمیز یکی از اعضاء خانواده و ازدواجهای زودرس این نوجوانان اشاره شده است (بازیاری،39:1380؛ معظمی گودرزی،48:1380؛ زوارهای، 41:1380؛ سعیدی، 36:1372)؛ همچنین این نوجوانان تنبیهها، طرد و تحقیر، عدم حمایت، بیتوجهی یا عدم نظارت والدین یا کنترل افراطی و سختگیرانه و بیتوجهی والدین را گزارش کردهاند و اکثر آنها احساس حقارت و ناایمنی داشتند(Sullivan, 2000: 451; Cavalola, 1986: 254; Valy, 1985: 291; Farber, 1985: 294, Meade, 2001: 372; Berg, 1986: 193,.
برای مثال، تحقیقات دیگر (سعیدی، 1372؛ زوارهای، 1380؛ Cavalola, et, 1993: 254; Meade, 2001:372) در تحقیقات خود بر روی دختران فراری به از دست دادن پدر و مادر، در معرض تهدید قرار گرفتن به مدت طولانی، احساس عدم پذیرش توسط والدین و تنبیه شدید توسط یکی از والدین اشاره کردند و این در حالی است که مطابق با نظریة شناختی بک این تجربههای نامساعد دوران کودکی، به مرور زمان منجر به شکلگیری طرحوارههای شناختی و خطاهای فکری میشود و میتوان گفت که با وجود شرایط نامساعد ذکر شده در گذشتة دختران فراری و این که در نظام شناختی تأثیر گذشتة با واسطه طرحوارههای شناختی امکانپذیر است ((Neisser,U,1976:46، شاهد انحرافات شناختی خواهیم بود."