خلاصه ماشینی:
»1در عین حال،به نظر میرسد درک رفتارهای جمهوری اسلامی ایران در قبال دیگر بازیگران نظام بین الملل،با تأکید صرف بر تعابیری مانند صدور انقلاب،بهطور معمول،راهگشا و اقناعکننده نیست و اتفاقا بررسی متغیرهای اثرگذار دیگری چون فرهنگ ملی،بازتاب رقابتهای سیاسی داخلی، اختلاف بر سر شیوه تفسیر ایدئولوژی حاکم و نیز تحول تدریجی نظامهای منطقهای و بین المللی،توان توضیحی بیشتر و دقیقتری به هر تحلیلی میدهد.
(ص 116)این فصل مفصل(54 صفحهای)حاوی نکات مهمی است که میتوانست برای تحلیل نهایی پژوهش،یعنی بررسی تأثیر فرهنگ ملی بر سیاست خارجی ایران،مؤثر باشد.
تحلیلهای کوتاه نویسنده درباره هریک از این عناوین،جالب و جذاب و گاه نوآورانه است،هرچند ملاک تقسیمبندی وی در معرفی این عناصر،روشن نشده و برای مثال،مشخص نیست چرا مذهبی بودن،شهادت و اهمیت خانواده، به عنوان مهمترین عناصر ارزشی در نظام فرهنگی ایران در نظر گرفته شده است.
(ص 242)تأثیر فرهنگ ملی بر سیاستگذاری و اصول سیاست خارجی ایران و نیز تأثیر نهادهای مذهبی(جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،نماز جمعه،سازمان تبلیغات اسلامی،سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی)و غیر مذهبی(دانشگاهها،مطبوعات،انجمنهای صنفی)،بر روند سیاستگذاری خارجی یاد شده است،اگرچه کمبود تحلیل مقایسهای میان این نهادها و توان اثرگذاریشان احساس میشود.
کل این پژوشه،در واقع،بر این اساس بنا شده که اثرگذاری متغیر مستقل(فرهنگ ملی)را بر متغیر وابسته(سیاست خارجی جمهوری اسلامی) مورد سنجش قرار دهد.
1. نخستین کاستی پژوهش آن است که به رغم ذکر پرسش اصلی که در عنوان کتاب هم نمود یافته،فرضیهای درباره میزان اثرگذاری به صراحت بیان و بررسی نشده و همین امر، تحلیلی بودن آن را درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مورد سؤال قرار میدهد.