خلاصه ماشینی:
"کانت ضمن تحلیل این خاصگی به نتیجه میرسد که نوعی قابلیت خاص نیز وجود دارد که نسبت به چیزها به عنوان نوعی قاعده قضاوت میکند و نه برحسب مفاهیم؛او به اینگونه قضاوت نام قضاوت،زیباشناختی(استتیکی)میدهد.
کانت بر این سئوال که انسان چیست؟در نقد قضاوت پاسخ میدهد:دلیل کافی وجود دارد که انسان را نه تنها همچون دیگر موجودات عالی یک غایت طبیعی بدانیم،بلکه او در کره زمین به مثابهء غایت نهایی طبیعت است، تمام چیزهای دیگر در رابطه با او دارای غایتاند.
همانگونه که اشاره شد،نقش نقد نیروی قضاوت وساطت بین تئوری و عمل است،مناسبت متقابل این دو حوزه بر نوعی«وحدت تألیفی اولیه»بنا دارد که در غایت امر تمامت خود واقعیت است؛این وحدت تألیفی اولیهء واقعیت در عین حال وحدت تألیفی سیستم فلسفی است.
تأکید مکرر کانت در نقد قضاوت این است که بارزهء زیباشناختی به شناخت و اخلاق خلاصه نگردد؛ضمن آن که حلقهای است بین حقیقت و خیر که همانا در این جنبه است که نظر و عمل تلاقی میکنند و عجین یکدیگر میشوند.
از آنجا که قابل انتقال(ابلاغ)بودن ذهنی و کلی نوع تصور در قضاوت ذوق باید بدون پیش شرط نوعی مفهوم واقعیت پذیرد، نمیتواند چیزی سوای وضعیت ذهن در کنش آزاد نیروی تخیل و فاهمه باشد.
نتیجه این که خوشایندی مورد نظر از هماهنگی توانشهای شناختی نشئت میگیرد،البته براساس کلیت شرایط ذهنی قضاوت موضوعهاست که این اعتبار کلی ذهنی خوشایندی وجود دارد و ما آن را با تصور موضوعی که به آن نام امر زیبا میدهیم مرتبط میکنیم."