چکیده:
جان رالز بزرگ ترین فیلسوف سیاسی و اخلاقی قرن بیستم در کتاب نظریه عدالت، فلسفه سیاست و فلسفه اخلاق را در سطح عمیقی به یکدیگر مربوط ساخته است. وی در این کتاب با ابتنای اخلاق بر قراردادگرایی، درصدد به دست دادن نظریه جامع اخلاقی است تا جایگزین فایده گرایی شود. بدین سان، وی امیدوار است بتواند کاری را که منتقدان شهودگرا و کمال گرا طی سال ها چالش فکری با فایده گرایی نتوانسته اند انجام دهند، به سامان رساند و این دیدگاه جامع اخلاقی و فلسفی را در اختیار نهد.
نگارنده در این مقاله، پس از طرح مسئله و بیان نظریات مختلف درباره معیار صواب و خطا در اخلاق هنجاری (نظریات غایت گرایانه، وظیفه گرایانه، فضیلت گرایانه و قراردادگرایانه)، قراردادگرایی رالز و مفاهیم اساسی در اندیشه وی را تبیین نموده و سپس با اشاره به انتقادات متعدد از نظریه رالز، نقد مک اینتایر (فیلسوف اخلاق فضیلت مدار و جامعه گرا) را بیان داشته است.
خلاصه ماشینی:
(رالز،1376:82) رالز این دو اصل را به مثابه اصول اخلاقی اولیه لیبرال-دموکراسی مطرح میکند.
مقصود از تعیین اصل توزیع سود اجتماعی در پشت حجاب جهل این است که وجود چنین اصلی در لیبرالیسم مورد نظر رالز،اجتنابناپذیر است.
(فلاح،1385:82 و 83) رالز درباره مبنا قرار دادن این دو اصل در جامعه و تأثیر آن در تحقق و شکلگیری جامعهعادلانه و انسانی مینویسد: نقش اصول عدالت،تعیین شرایط منصفانۀ همکاری اجتماعی است.
همه نظریهپردازهای ناظر به حوزه عدالت اجتماعی،اگر مدعی آن باشند که به سؤال«عدالت چیست؟»پاسخ دهند،یا بخواهند با استناد به کشف و درک معیارها و اصول واقعیمناسبات عادلانه،هنجارها و قواعد کلی و الزامی را در حوزه روابط اجتماعی توصیه کنند،بهشکلی جدی با مسئله توجیه روبهرو میشوند و باید پاسخ دهند که به چه دلیل مفاد اینالزمات و توصیههای اخلاقی،الزامآور و معتبر است.
برای مثال،قضایایی نظیر«بید روابط اجتماعی عادلانه بهوجود آورد»و«بیعدالتی نادرست است»،گزارههایی است که باید فلسفه اخلاق،سر اعتبارآنها را در کنار قضایای ارزشی و اخلاقی دیگر به بحث بگذارد.
از عبارت رالز در بخشهای مختلفی از کتاب نظریه عدالت چنین برمیآید که او گذشته ازقرارداد اجتماعی و توافق و اجماع حاصل شده در وضع اصیل،نفس سازگاری این اصول بافرایند موازنه تأملی را شاهد و تأیید دیگری بر درستی و اعتبار اصول عدالتش میداند.
بنابراین استدلال اصلی رالز بر پایه دو اصل برابری و تمایز،همان اجماع و قرارداد حاصل شده رد وضع اصیل است.
(به نقل از:لگنهاوزن،1376:293) در ادامه به دلیل جایگاه مهم مکاینتایر در فلسفه اخلاق معاصرربه ویژه اخلاقفضیلتمدار-و همچنین اهمیت رویکرد جامعهگرا وی در نقد مدرنیت و لیبرالیسم سیاسی(از جمله دیدگاه رالز)،انتقاد وی از دیدگاه راز را تبیین میکنیم.