چکیده:
امروزه در بخش هایی از جامعه مسلمانان سخنانی در قالب سب و شتم و یا لعن با نام و نشان و حتی تکفیر دیگران شنیده می شود. به نظر می رسد در گذشته های دور نیز این رفتار پیشینه داشته است و در سده های پیشین نیز داعیه داران حکومت و تفکرات مذهبی چنین رفتارهایی داشته اند. از نخستین حرکت های هدفمند در راستای تخریب رقیب، شیوه بنی امیه در ترویج سب و لعن آل ابی طالب× بوده است. گروه های دیگر نیز هریک با توجه به گرایش های خود واکنش هایی در برابر حرکت بنی امیه نشان دادند. کیسانیه یکی از همین گروه هاست که با پیکان حملات زبانی، دو خلیفه اول و دوم را نشانه رفت. بررسی های انجام شده در این پژوهش نشان می دهد دو گروه بنی امیه به عنوان نظام حاکم و کیسانیه به عنوان یک جریان، به گسترش سب و شتم و لعن با نام و نشان دامن زده اند. بنی عباس نیز که میراث خوار کیسانیه بوده اند تا پیش از به قدرت رسیدن، در ترویج آن کوشیده اند.
In a few parts of the Islamic society، we observe some Muslims who say words of insult and curse as to some people by their name and specifications and even sometimes blaspheme them. Such a manner seems to have been practiced since long ego and even recently the pretenders of the Islamic government and religious thought are still practicing it، too. Since their first organized
movements to ruin their rivals، the Umayyad followed a policy to promote insult and curse against the children of holy Ali. Along with their different directions، other parties showed their due reactions to the Umayyad. Keisaniyyah is one of those parties who aimed at the first two caliphs by the arrow of their words. The efforts made in this research show that the two parties of the Umayyad and Keisaniyyah as two different movements add fuel to the practice of insulting and cursing people by name and specifications. Before they come to power، The Abbasid who were the inheritors of Keisaniyyah، used to promote such a practice.
خلاصه ماشینی:
"پس فرمود:بدترین کسانی که رو به سوی قبله منمیکنند،خوارج و روافضاند،و بدترین از میان آنان کشنده علی و سید حمیریاند!»3 ابو الفرج اصفهانی(356 ق)نیز آورده است:«و همانا نامش گم شد و مردم شعر او را رهاساختند؛چرا که در دشنامگویی به اصحاب و همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله افراط میکرد و شعرش رادر تهمت و بدگویی آنان بهکار میگرفت.
با این وصف،میتوان ادعا کرد آنچه درباره سید حمیری اهمیت دارد،تندزبانی وی در بهکار گیری الفاظ وکنایات و تعابیر ناپسند درباره مخالفان علی علیه السلام بوده که گویا سیاست و مرام بنی عباس نیز تاپیش از رسیدن به خلافت چنین بوده است.
(ناشناس،أخبار الدولة العباسیة،ص 220؛کندی،الولاة و القضاة،ص 77 و 80؛ناشناس،العیون و الحدائق فی أخبار الحقایق،ص 191؛قضاعی،عیون المعارف و فنون اخبار الخلائف،ص 123؛مسعودی،مروج الذهب و معادن الجوهر،ج 3،ص 246 و 256؛ابن عساکر،تاریخ مدینة دمشق،ج 15،ص 290)مصحح تاریخ مدینه دمشقچنان از جمله ابوعون متعجب شده که در پاورقی اینگونه آورده است:«کذا بالاصل وم و تاریخالطبری؟!»(ابن عساکر،تاریخ مدینة دمشق،ج 37،ص 181) ابو هاشم عبد الله بن محمد بن حنفیه انجام شد و این امر از مشهوراتی است که مستنداتتاریخی فراوانی گواه آن است.
یکی از محققان معاصر نوشته است که افزایش قدرت بنی عباس موجب شد تا آنان ازاعتقاد خویش مبنی بر انتقال امامت از ابو هاشم به محمد بن علی بن عبد الله بن عباس دستبشویند و به نظریه مهدی عباسی معتقد شوند."