چکیده:
جریده برداری و سقایی از آیین های عزاداری در ایام محرم است که پایه گذار آن قلندریه و اهل فتوت بوده اند. منابع تاریخی از رواج این آیین ها در میان اهل فتوت در دوره ایلخانی و سپس صفویه خبر می دهند. در فتوت نامه های موجود از این آیین ها گزارش هایی در دست است که نشان می دهد این آیین ها در ایام محرم در میان طریقت های صوفی به ویژه قلندران به هنگام عزاداری اجرا می شده، و رواج عام در میان دسته های عزادار نداشته است. این آیین ها به تدریج به مثابه آیین های شیعی مورد توجه قرار گرفت و بن مایه صوفیانه آن به فراموشی سپرده شد، و از دوره قاجار و پهلوی از انحصار دراویش و قلندران خارج گشت و رواج عام یافت. با این اوصاف، هنوز صبغه و سابقه صوفیانه آن قابل شناسایی است. سقایی ذکر مصائب وارده بر عترت رسول خدا به ویژه امام حسین(ع) و یارانش به صورت نوحه سرایی دسته جمعی و هماهنگ بدون سینه زنی و زنجیرزنی و سنج و طبل زنی است. جریده، علم مخصوصی است که آن را در مقابل تکیه و حسینیه نصب می کردند، و در پیشاپیش دسته های عزادار حرکت می دادند. اسناد قابل اطمینانی در دست است که نشان می دهد در اواخر دوره قاجار در شهرهایی مانند کاشان هنوز جریده برداری مخصوص دسته های قلندران بوده، و حمل آن مستلزم اجازه بابای قلندران بوده است.
Flag- taking– Jaridah Bardāri– and water- caring– Saqqāei– are examples of mourning rites in the month of Muharram which were established by Qalandariyah and Fetyān. Historical sources testify the prevalence of these rites among Fetyān during Ilkhānid and safavid period. According to treatises written on Futuwwat– Futuwwat Nāmeh–flag- taking and water- caring in the month of Moharram were performed among Sufi orders particularly Qalandars and did not have a common currency between other groups of mourners.
These ritual were gradually noticed by others and became a part of shi،ite mourning rites for Imām Husein. In the Qājār and Pahlavi period، little by little the mentioned ritual found a popular acceptance and their Sufi origin were forgotten. Nevertheless the trace of them in Sufism is recognizable. The mourning attributed to water- carriers includes the remembrance of affliction and disasters suffered by the family of the prophet of Mohammad –Ahlal- Bayt– especially Husein ibn ‘Ali and his loyal followers، in the form of a group and harmonious lamentation without chest-beating and using instruments such as chain –zanjir–، cymbal– senj– and drum– tabl–.
Jariden is a special flag which was put in the façade of Huseiniyeh or other mourning centers and carried in front of mourners’ group. There are authenticated documents which show around the end of Qājār period flag- taking in cities like kāshān has been prerogative of Qalandari groups and for carring of flag permission of their master– Bābā– has been necessary.
خلاصه ماشینی:
"در یکی از رسائل قلندران به نام چامۀ سخنوران که در اواخر دورۀقاجاری کتابت شده،و شاید اصل آن از دورۀ صفوی باشد،در قصیده سؤال وجواب بلندی ضمن پرداختن به دیگر وصلههای قلندری دربارۀ جریده آمدهاست: {S«این جریده ز مال اهل عزاست#لیک وقت است؛بشنو این گفتار#خواه چاووش،خواه درویشان#کل کسوت بود ز خرد و کبار#چون عزای حسین شود برپا#گو بیا این جریده را بردار#این دلیل است،جمله کسوت فقر#مهر کردند ساحتش بیکار#این علامت ز سال تا سر سال#هست در گوشهای گرفته قرار#چون شود باز روز عاشورا#میکند سیر کوچه و بازار#هر سرایی که تعزیت دارند#بهر شاه شهیدان بیکس و یار#میرود با گروه غمزدگان#قد خم گشته،با دل افگار#همرهانش به گریه و زاری#با فغان گرد او کنند مدار#همچنان تا به روز عاشورا#شغل او این بود به لیل و نهار#بعد از آن باز منزوی گردد#تا به یک سال با دل افگار#زین سبب وقف شیعه خانۀ ما#منزلش را نگفتم ای هشیارS}(آیین قلندری،رسالۀ چهارم،ص 400 و 401) اشاره به کاربرد جریده در این شعر یادآور گزارش پرتو بیضایی از فعالیتدستههای دراویش سقا و سخنور است که در ایام عاشورا در کوچه و بازار بهحرکت درآمده،و در مقابل جریدههایی که دستههای دیگر میآورند،توقف کردهو به عنوان جواب دادن به علم یا جریده اشعاری را به عنوان«سخن»میخواندند."