چکیده:
در تاریخ تفکر اسلامی، ایمان و معرفت به عنوان دو مفهوم بنیادی و مناقشه انگیز الهیاتی، همواره مورد نظر اندیشمندان دینی بوده است. مسائل کلامی مهمی چون تکفیر و تفسیق، حسن و قبح عقلی و... آشکارا پی آمد تفاوت تعاریف از این دو مفهوم-اند. در این میان، اهل تصوف با جهان بینی ویژه خود، برداشت و تعریف خاصی از این مفاهیم داشته اند. نظرگاه قابل توجه متصوفه، ما را به بررسی تعریف ایشان از این دو برمی انگیزد. در این مقاله، با پی گیری اقوال اهل تصوف به بررسی معناشناختی(Semantics) این دو مفهوم نزد ایشان پرداخته شده است. همچنین ارتباط معرفت و ایمان، و سهم تعقل و استدلال در ایمان را از دید صوفیه جست وجو شده، و در پایان به اختصار، شباهت دیدگاه متصوفه با ابن حزم، اشاعره و ماتریدیه در عالم اسلام و پیشگامان ایمان گرایی و معرفت شناسی اصلاح شده در مسیحیت، تطبیق و بررسی گردیده است.
In the history of Islamic though، faith and gnosis -Imān va Ma‘rifat- are two key and controversial theological concepts، having always been subject the argument. Some important theological problems such as excommunication and calling one profligate-Takfir va Tafsiq-، principle of rational goodness and badness –Hosn va Qobh-i Aqli– are obviously consequences of diversity in definition of these two concepts. Among Muslim scholars، Sufis based on their own world- view، have had a particular conception towards them. Sufis attractive attitude stimulates us to investigate their definition of Imān and Ma‘rifat.
So، the present paperis an attempt to survey them semantically and examine their relation with each other and the impact of reseating on faith according to Sufis’ words and views. Eventually the resemblance of Sufis’ viewpoint with the approach of the fideists and reformed epistemologists have briefly been presented.
خلاصه ماشینی:
"در شرح گفتۀ خواجه عبد الله[«فاما الفکرة فیعین التوحید فهی اقتحام بحر الحجود»(منازل السائرین،ص 49)]آوردهاند:«تفکرهمان استدلال به چیزی برای اثبات چیز دیگر است،و این مستلزم آن است کهمتفکر و فکر و دلیل همگی غیر از مطلوب باشد.
(مفهوم ایمان در کلام اسلامی،ص 141)در اندیشۀ صوفیان،ایمان عبارت است از اقبال به خداوند و إعراض ازاغیار42:«و در جمله ایمان بر حقیقت،استغراق کل اوصاف بنده باشد اندر طلبحق،و جملۀ گرویدگان را بر این اتفاق باید کرد که غلبۀ سلطان معرفت قاهراوصاف نکرت بود،و آنجا که ایمان بود،اسباب نکرت منفی بود؛که گفتهاند:اذاطلع الصباح بطل المصباح.
»(کشف المحجوب،ص 423؛جالب توجه آنکه در اللمع،ص 128 بایزید این آیه را در وصف معرفت دانسته:«أشار أبو یزید البسطامی رحمه الله حین سئل عن المعرفة فقال إن الملوک اذادخلوا قریة افسدوها و جعلوا أعزة اهلها أذلة و کذلک یفعلون») ایمان،جهتگیری وجودی است که سراسر هستی آدمی را فرا میگیرد،وزیستن جدیدی را برای وی به ارمغان میآورد.
گفتۀ اخیر ابن حزم رامقایسه کنید با گفتۀ ابو عبد الله خفیف در تعریف ایمان:«الایمان تصدیق القلوب بماأعلمه الحق من الغیوب»سیرت ابن خفیف،ص 267؛این سخن با کمی اعتراف درترجمۀ رسالۀ قشیریه،ص 16،و کشف المحجوب،ص 424 نیز آمده است.
ک:تذکرة الاولیا،ص 632)؛«و حکی عن الجنید أنه قال أشرفکلمة فی التوحید قول ابی بکر:سبحان من لم یجعل للخلق طریقا إلی معرفته لا العجز عنمعرفته»(اللمع،ص 172؛کشف المحجوب،ص 416؛در اسرارالتوحید-244/1-این گفته ازقول پیامبر ص نقل شده)؛[ابو بکر:]«العجز عن درک الإدراک إدراک و الوقف فیطرق الأخیار إشراک»که در صفحۀ 28 کشف المحجوب آمده است»؛«و قال ابویزید رحمه اللهتعالی من أشار الیه بعلم فقد،کفر،لأن الاشارة بعلم لا تفع إلا علی معلوم و من أشار الیه بمعرفةفقد ألحد لأن الاشارة بالمعرفة لا تقع إلا علی محدود»(اللمع،ص 295)؛[ابوسعید اعرابی:]«المعرفة کلها الإعتراف بالجهل»(نفحات الانس،ص 227؛طبقات الصوفیه،ص 635؛قس."