چکیده:
ما خداباوران، به خدای واحدی معتقدیم که همه چیز به او وابسته است؛ اما پرسشی که با آن روبرو هستیم، این است که چگونه اخلاق می تواند وابسته به خداوند باشد. در اینجا آن نظریه های اخلاقی را که در آنها خداوند نقش بنیادی دارد، نظریه های اخلاقی فوق طبیعی می نامیم. من در این مقاله به ارائه و ارزیابی چند پاسخ عمده درباره چگونگی ابتنای اخلاق بر خدا خواهم پرداخت.
We theists believe in one God from whom all things depend. We are confronted with the question of how morality could depend on God. Let us call theories of morality in which God plays a substantive role supernatural ethical theories. In this paper I am going to present and assess several possible answers to the question of how morality could depend on God.
خلاصه ماشینی:
با یک مثال میتوان چنین بیان کرد که خوبی رفتار عادلانه به این دلیل است که موجب به دست آمدن وصف عدالت-که یک نوع کمال است-میگردد و در نتیجه قرب الاهی را که مصداق صحیح سعادت انسانی است،موجب میشود و بدی ظلم نیز به این دلیل است که موجب از دست رفتن آن میگردد:حال اگر کسی اعتقادات و باورهای دینی را کنار بگذارد،حتی نه به صورت اینکه منکر آنها شود؛بلکه فقط بخواهد در توجیه اخلاق از آنها استفاده نکند،چگونه میتواند مدعی خوبی عدالت و بدی ظلم شود؟ اما در خصوص نقدی که بر تقریر دوم وارد شده است،میگوییم صرف تقسیم کردن عقلانیت به انواع و اقسام مختلف نمیتواند مثبت وجود آنها در عالم خارج باشد.
به این معنا که قائلان این نظریه گمان کردهاند قضایای ارزشی،قضایای اعتباری و انشایی صرف هستند و نمیتوان از جملات انشایی در مقدمه برهان استفاده کرد یا آنها را از مقدمات برهانی ناظر به واقع استنتاج نمود؛درحالیکه اگرچه قضایای ارزشی و اخلاقی دارای ظاهری انشایی هستند،از نظر حکایتگری و کاشفیت از واقع،هیچ تفاوتی با احکام ناظر به واقع ندارند و همانگونه که قضایای مربوط به عالم واقع و به سخن دیگر،قضایای ناظر به هستها -اعم از قضایای تجربی،ریاضی و فلسفی-حاکی از واقعیات خارجی هستند،قضایای اخلاقی نیز کاشف از واقعیت نفس الامریاند.
این سخن دقیقا نفی دیدگاه عادل ضاهر است که معتقد بود به سبب امکانی بودن قضایای اخلاقی از یک طرف و ضروری بودن قضایای دینی از طرف دیگر،امکان ندارد اخلاق بر دین مبتنی باشد.