خلاصه ماشینی:
"مهمترین یافته کتاب حاضر آن استکه کاهش قدرت نسبی اهمیت قاطعیدر تعیین راهبردهای امنیتی کشورها دارد،اما این راهبردهای خاص تنها زمانیمیتوانند تبیین گردند که قدرت نسبی با ایدئولوژی و احتمال تعارض نظامی همراهشود.
سو الات اصلی پژوهش عبارتند ازاینکه،چگونه تغییر سیستم از حالت دوقطبی به تکقطبی،راهبردهای سیاستخارجی کشورهای بازنده (rewop tsol) راتحت تاثیر قرار داد؟و چرا آنها راهبردهایمتفاوتی را دنبال کردند؟در پاسخ به اینسوال گفته میشود که این بازیگران بهدلیل شکاف گسترده قدرت با آمریکافضای مانور اندکی را داشتند،بنابراین،اگر این واحدها در فضای امنی قرارمیگرفتند،در نظم تکقطبی کنونی بهمنظور انطباق با نظم جدید به دنبالراهبردهای همراهی (gininogawdnab) بودند،درحالیکه اگر بستر تعارض ومحیط ناامن میشد،راهبرد توازن (gnicnalab) را در پیش میگرفتند و درنهایت تفاوتها و شباهتهای ایدئولوژیکمیتوانست هریک از این دو راهبرد را درحالاتی از نرم (tfos) یا سخت (drah) قراردهد.
منظور از قدرت نسبی (rewop evitaler) از یکسو اشاره بهتفاوت توانایی کشورهای پیروز یا بازنده دردوران پیشوپس از پایان جنگ سرد استکه به نوعی با کاهش یا افزایش مواجه شدهاست و از سوی دیگر،به میزان تفاوتقدرت کشورها در نظم جدید تکقطبی باقدرت برتر ارتباط مییابد.
آنچه که ازمقایسه این اثر با سایر تالیفات مشابه درحوزه مطالعاتی امنیت بین الملل استنتاجمیشود،این است که پژوهشهای صورت گرفته درباره نظم سیستمی تکقطبیبیشتر بر محور پویاییهای نظام و عملکردتکقطب(ایالات متحده)بوده است،امااثر حاضر در ابتکار خاص خود توجه نوشتاررا به کشورهای معطوف میدارد که درنتیجه نظام تکقطبی،قدرت سابق خود رااز دست دادهاند و لذا به دنبال توضیح اینموضوع است که چگونه این کاهش قدرتراهبردهای آن را تحت الشعاع قرار دادهاست."