خلاصه ماشینی:
"بسیاری از سیاستگذاران پس از انجام مشاغل دولتی به گروههای فکری بازگشتهیا بصورت مقیم جذب آنها میشوند؛فعالیت به عنوان مشاوران طی دوران انتخابات ریاستجمهوری،در تیمهای انتقالی و در قالب هیات مشاوران ریاست جمهوری یا کنگرهای؛دعوتاز سیاستگذاران خاص از وزارت دفاع،وزارت امور خارجه،شورای امنیت ملی،آژانس اطلاعاتمرکزی (AIC) و دیگر کارگزاریهای جمعآوریکننده اطلاعات به منظور مشارکت درکارگروههای تخصصی و سمینارها؛فراهم کردن خلاصه سمینارها،و مطالعات مرتبط پیرامونموضوعات فعلی سیاست خارجی برای سیاستگذاران در کنگره،قوه مجریه و تمام بخشهایدولت فدرال از دیگر فعالیتهای متخصصان در گروههای فکری است.
هدف گروههای فکری این است که از طریقپژوهشهای علمی و ترویجی منافع عمومی را تامین کنند اما بعضی از آنها مانند بنیاد هریتیچ وموسسه مطالعات سیاسی وقتی که تصمیمسازان را برای انطباق با عقاید ایدئولوژیکی خود تحتفشار قرار میدهند به گروههای ذینفع شباهت مییابند.
ساموئل هانتینگتون خاطرنشان ساخته است که برای درک سیاستخارجی آمریکا نه تنها مطالعه منافع دولت آمریکا دریک جهان مملو از دولتهای رقیب ضروریاست بلکه توجه به نقش اقتصاد و منافع قومی در سیاستهای داخلی آمریکا نیز لازم است ازسویدیگر در حالی که گروههای فکری ممکن است به مثابه«برجهای عاجی»در نظرگرفته شوند که در آن پژوهشگران میتوانند به دنبال تحقیق خود با انزوای نسبی در یک محیطعاری از محدودیت مدیریتی و آموزشی مرتبط با قواعد دانشگاهی باشند،مشخص نیست که اینسازمانها متعهد به جدا کردن خود از بخش سیاستگذاری هستند.
تیجهگیری به طور اجمالی،از آنجا که اولویت بیشتر گروههای ذینفع نفوذ بر دستور کار سیاسی از طریقاتخاذ مواضع تهاجمی پیرامون یک موضوع خاص است،به جای ایجاد دستاوردهای علمی،ایناحتمال وجود دارد که آنها ناآگاهانه به مثابه گروههای فکری در نظر گرفته شوند."